Marzieh - Sångtexter, Noter, ackord
2010-09-19 01:16:32
2010-09-19 01:36:18
2011-11-13 02:16:09
2010-11-05 00:55:52
2010-11-05 00:56:06
2010-09-17 01:58:26
2011-12-21 15:22:47
2010-10-30 18:49:16
2016-12-15 07:02:43
2012-01-24 01:18:39
2009-12-05 05:24:20
2014-05-06 04:01:00
2014-05-13 20:26:39
2012-01-13 14:37:36
2014-04-19 18:22:44
2012-02-19 18:38:35
2011-03-19 01:13:12
2015-11-08 01:24:03
Text av Marzieh
شب سری به میخانه زدم
بوسه ای به پیمانه زذم
...
بوسه ای به پیمانه زذم
...
قبله ی جانی
جان جهانی
...
جان جهانی
...
مگر زنای من نوای ای خدا شنیده
مگر به گوش او نوای آشنا رسیده
...
مگر به گوش او نوای آشنا رسیده
...
تو مرا به خدا نشناسی چون خار بیابان در چشم تو خارم
چه کنم چه کنم ز فراقت کو راه گریزم کو پای فرارم
...
چه کنم چه کنم ز فراقت کو راه گریزم کو پای فرارم
...
تنگ غروبه
دلم گرفته
...
دلم گرفته
...
از نگهم ریزد موج آرزو ها
پیش لبت بستم لب ز گفتگو ها
...
پیش لبت بستم لب ز گفتگو ها
...
اشک من هویدا شد
دیده ام چو دریا شد
...
دیده ام چو دریا شد
...
ه کند دلی که شد اسیر آن نگاه تو
تو بیا به بزم ما به گردنم گناه تو
...
تو بیا به بزم ما به گردنم گناه تو
...
آتشین روی و سیمین تنی
چون می آتشین روشنی
...
چون می آتشین روشنی
...
قسم به دل‌های خستة خسته دلان
قسم به قلب شکستة خسته دلان
...
قسم به قلب شکستة خسته دلان
...
همدمی تا دل مارا دهد آرام کجاست؟
محرمی تا زمن آرد به تو پیغام کجاست؟
...
محرمی تا زمن آرد به تو پیغام کجاست؟
...
به زمانی که محبت شده همچون افسانه
به دیاری که نیابی خبری از جانانه
...
به دیاری که نیابی خبری از جانانه
...
ای ناله ی بی اثر جانم چه کاهی
وی شعله ی ناپدید از من چه خواهی
...
وی شعله ی ناپدید از من چه خواهی
...
چون زلف نگاری ای شب
بس تیره و تاری ای شب
...
بس تیره و تاری ای شب
...
ای شب چه به سر داری
برگو چه خبر داری
...
برگو چه خبر داری
...
غمگین چو پائیزم از من بگذر
شعری غم انگیزم از من بگذر
...
شعری غم انگیزم از من بگذر
...
بهارم، دخترم، از خواب برخیز
شکرخندی بزن، شوری برانگیز
...
شکرخندی بزن، شوری برانگیز
...
می زده شب چو ز میکده باز آیم
بر سر کوی تو من به نیاز آیم
...
بر سر کوی تو من به نیاز آیم
...
به رهی دیدم برگ خزان پژمرده ز بیداد زمان کز شاخه جدا بود
چو ز گلشن رو کرده نهان در رهگذرش باد خزان چون پیک بلا بود
...
چو ز گلشن رو کرده نهان در رهگذرش باد خزان چون پیک بلا بود
...
در آتشم از برق نگاهی بنشاندی ننشستی
در خلوت شبهای سیاهی بنشاندی ننشستی
...
در خلوت شبهای سیاهی بنشاندی ننشستی
...
بارون می باره
بارون می باره
...
بارون می باره
...
به زمانی که محبت شده همچون افسانه
به دیاری که نیابی خبری از جانانه
...
به دیاری که نیابی خبری از جانانه
...
به رهی دیدم برگ خزان
پژمرده ز بیداد زمان
...
پژمرده ز بیداد زمان
...
ببین مادر اشک ریزانم
چکد با یادت ز دامانم
...
چکد با یادت ز دامانم
...
بیا بیا دل ستم دیده ی مرا عاشق تر کن
بیا بیا دل چو آتش به سینه را خاکستر کن
...
بیا بیا دل چو آتش به سینه را خاکستر کن
...
ای بهار من ای نگار من بیا بیا بنشین به برم
که بی تو از خود بی خبرم تو راحت جانی
...
که بی تو از خود بی خبرم تو راحت جانی
...
به رهی دیدم برگ خزان
پژمرده ز بیداد زمان
...
پژمرده ز بیداد زمان
...
هست اسیر تو دلم
هست اسیر تو دلم
...
هست اسیر تو دلم
...
بگذر از کوی ما، کن نظر سوی ما، به هر طرف ببین چو رو کنم
در پی من دوان، گشته پیر و جوان، ازین جنون چه گفتگو کنم
...
در پی من دوان، گشته پیر و جوان، ازین جنون چه گفتگو کنم
...
غمگین چو پاییزم از من بگذر
شعری غم انگیزم از من بگذر
...
شعری غم انگیزم از من بگذر
...
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
...
یاد یار مهربان آید همی
...
باشد از لعل تو یک ....... باشد از لعل تو یک
بوسه تمن ، تمنای دلم
...
بوسه تمن ، تمنای دلم
...
ای بت چین ای بت چین ای بت چین ای صنم
حوروش و ماه جبین ماه جبین ای صنم
...
حوروش و ماه جبین ماه جبین ای صنم
...
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
...
یاد یار مهربان آید همی
...
بود آیا که در میکده ها بگشایند
گره از کار فروبسته ی ما بگشایند
...
گره از کار فروبسته ی ما بگشایند
...
عشقی سوزان داده به بادم
آن گرمیها رفته ز یادم
...
آن گرمیها رفته ز یادم
...
تو که ای چه کاره هستی ز کجایی که شدی بلای من؟
چه کنم کجا بگویم که بلایی شده آشنای من؟
...
چه کنم کجا بگویم که بلایی شده آشنای من؟
...
باز شد فصل بهار
در هر رهگذار
...
در هر رهگذار
...
چی بگم
چی بگم وقتی که این دیوونه دل بونه می گیره
...
چی بگم وقتی که این دیوونه دل بونه می گیره
...
اگر مستم من از، عشق تو مستم
عشق تو مستم ،عشق تو مستم
...
عشق تو مستم ،عشق تو مستم
...
به وفایت که به جایت
صنما کس ننشانم
...
صنما کس ننشانم
...
باز سودا زده ام جام بیار
باده از چشم دلارام بیار
...
باده از چشم دلارام بیار
...
میگذرم تنها از میان گلها
گه به گلستانها گه به کوه و صحرا
...
گه به گلستانها گه به کوه و صحرا
...
عشق من ای لاله روی من
همچون بهار آمدی
...
همچون بهار آمدی
...
در این شام سیه، من بی دلی گم کرده راهم
خداوندا تویی در این بلا تنها پناهم
...
خداوندا تویی در این بلا تنها پناهم
...
خداوندا کز فراق او آتشم زدی خاکسترم کن
به بادم ده وانگهی ز نو زنده ام کن و عاشق ترم کن
...
به بادم ده وانگهی ز نو زنده ام کن و عاشق ترم کن
...
گر نشد قسمتم عیش و شادمانی
سرخوشم با همین رنج زندگانی
...
سرخوشم با همین رنج زندگانی
...
وعده کردی
وعده کردی
...
وعده کردی
...
نفسی ای سرو چمن
بنشین با من به سخن
...
بنشین با من به سخن
...
دیدی که رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
...
غرق تمنا شد دلم
...
دختر کولی در دل شب
دست به چنگ و نغمه به لب
...
دست به چنگ و نغمه به لب
...
نبود ز رخت قسمت ما غیر نگاهی
آن هم ندهد دستُ مگر گاه و بگاهی
...
آن هم ندهد دستُ مگر گاه و بگاهی
...
عشق خود حاشا مکن
با من چنین سودا مکن
...
با من چنین سودا مکن
...
عشق خود حاشا مکن
با من چنین سودا مکن
...
با من چنین سودا مکن
...
ای امید دل من کجایی
همچو بختم کنارم نیایی
...
همچو بختم کنارم نیایی
...
گریم دور از رویت های های
لرزم چون گیسویت وای وای
...
لرزم چون گیسویت وای وای
...
گریم دور از رویت های های
لرزم چون گیسویت وای وای
...
لرزم چون گیسویت وای وای
...
ای راز من ای یار
با اینهمه احساس
...
با اینهمه احساس
...
قهر کنی گر تو ز من، من نکنم
ناز کنی گر تو به من، من نکنم
...
ناز کنی گر تو به من، من نکنم
...
دیدی که من غرق گناهم رفتی
مفتون آن چشم سیاهم رفتی
...
مفتون آن چشم سیاهم رفتی
...
با صفای دل آمده ام که عهد نو ببندم
همچو می کسی دیده قدح به شوق دل بخندم
...
همچو می کسی دیده قدح به شوق دل بخندم
...
دیدم گل می خندد به چمن چون رویت
بوسیدم بوییدم به هوای مویت
...
بوسیدم بوییدم به هوای مویت
...
بخت بیدار منی
حسن گلزار منی
...
حسن گلزار منی
...
گل اومد بهار اومد می رم به صحرا
عاشق صحرایییم بی نصیب و تنها
...
عاشق صحرایییم بی نصیب و تنها
...
یک شاخه ی گل من در کاشانه دارم
دائم به برش حال پروا نه دارم
...
دائم به برش حال پروا نه دارم
...
بخت بیدار منی حسن گلزار منی
منم که رام توام اسیر دام توام
...
منم که رام توام اسیر دام توام
...
آمده ام سیر گل و سبزه کنم بهانه
دستت بگیرم سوی صحرا بشوم روانه
...
دستت بگیرم سوی صحرا بشوم روانه
...
نیمه شبان تنها
در دل این صحرا
...
در دل این صحرا
...
همه شب نالم چون نی
که غمی دارم
...
که غمی دارم
...
بی ثمر مکن این دوندگی
گر رها کنی قید بندگی
...
گر رها کنی قید بندگی
...
چه بگویم که چه کرد آن
چه بگویم که چه کرد آن
...
چه بگویم که چه کرد آن
...
جهان زیبا شد بلبل چمن آرا شد
در ایران جشن گلها ز نو برپا شد]
...
در ایران جشن گلها ز نو برپا شد]
...
بیا ببین چه شعله ها نشسته در وجود من
بیا ببین چه آتشی گرفته تار و پود من
...
بیا ببین چه آتشی گرفته تار و پود من
...
آن شب هستی را چه جلوه ها بود
تو بودی دنیا به کام ما بود
...
تو بودی دنیا به کام ما بود
...
خواب خوشی وقت سحر دیدم و یادم نرود
روی تو با دیده ی تر دیدم و یادم نرود
...
روی تو با دیده ی تر دیدم و یادم نرود
...
بمیرید بمیرید بمیرید
در این عشق بمیرید
...
در این عشق بمیرید
...
دیدم گل می خندد به چمن چون رویت
بوسیدم بوییدم به هوای مویت
...
بوسیدم بوییدم به هوای مویت
...
یادش بخیر آن شب خوش که نوشیدم از دست تو جامی
زان شب دگر بی خبر گشتی از عاشق بی سرانجامی
...
زان شب دگر بی خبر گشتی از عاشق بی سرانجامی
...
خدا حافظ خداحافظ خداحافظ هوسهای من ای بلای من
جدا از من شما باشید و ماجرای من
...
جدا از من شما باشید و ماجرای من
...
دو سه شبه که چشمام به دره
خدا کنه که خوابم نبره
...
خدا کنه که خوابم نبره
...
خدایا ببخشای
خدایا ببخشای
...
خدایا ببخشای
...
کجا می روی؟
کجا می روی؟
...
کجا می روی؟
...
ای لاله ی صحرایی نشکفته چرایی
گلخانه پر از گل شد ای لاله کجایی
...
گلخانه پر از گل شد ای لاله کجایی
...
ببین مادر اشک ریزانم
چکد با یادت ز دامانم
...
چکد با یادت ز دامانم
...
خداوندا چه میشد؟
که بی وفا نمیشد؟
...
که بی وفا نمیشد؟
...
ای گل جلوه ی این بستان بودی
وصلت بر تن عاشق جان بودی
...
وصلت بر تن عاشق جان بودی
...
ای گل جلوه ی این بستان بودی
وصلت بر تن عاشق جان بودی
...
وصلت بر تن عاشق جان بودی
...
من که مجنون توام
مست و مفتون توام
...
مست و مفتون توام
...
مکن ای دوست مکن
مکن ای دوست مکن
...
مکن ای دوست مکن
...
من در سرای تو شوری دگر دارم از شوق پیمانه
هرکس مرا بیند گوید که باز آمد آن مست و دیوانه
...
هرکس مرا بیند گوید که باز آمد آن مست و دیوانه
...
آااااااااه
جاااااااان وای جان
...
جاااااااان وای جان
...
مست از شراب نوشین
جانا بیا و بنشین
...
جانا بیا و بنشین
...
مِی زده شب چو ز میکده باز آیم
بر سر کوی تو من به نیاز آیم
...
بر سر کوی تو من به نیاز آیم
...
می گریزم می گریزم
اشک حسرت از چه ریزم
...
اشک حسرت از چه ریزم
...
دیوانه ز دست عشق تو کنونم
آواره چو مجنون در دشت جنونم
...
آواره چو مجنون در دشت جنونم
...
در این بی پناهی پناهم تویی
بر این بی گناهی گواهم تویی
...
بر این بی گناهی گواهم تویی
...
ای مشک ای مشک ای مشک فروش سر بازار
ای مشک فروش سر بازار
...
ای مشک فروش سر بازار
...
نرگس مستی به رویت همچو ماه چشم بد ازت دور
ابرو پیوستی دوچشمانت سیاه رشک رخ حور
...
ابرو پیوستی دوچشمانت سیاه رشک رخ حور
...
نسیم فروردین و زان به بستان شد
ز نو عروس گل، چمن گلستان شد
...
ز نو عروس گل، چمن گلستان شد
...
با دلدارم رفتم روزی سوی گلستانی
شاید راحت گردم از این رنج پریشانی
...
شاید راحت گردم از این رنج پریشانی
...
ز من نگارم خبر ندارد
به حال زارم نظر ندارد
...
به حال زارم نظر ندارد
...
می روم و می برمت به کام طوفان
تا که یکسان بگذرد آب از سر ما
...
تا که یکسان بگذرد آب از سر ما
...
عمری سر کوی تو مستانه نشستیم جانا
یک دم به بر یار پریشان ننشستیم بازا
...
یک دم به بر یار پریشان ننشستیم بازا
...
اونی که هستم من
عاشقی مستم من
...
عاشقی مستم من
...
از من حکایتی نو
از حال گل تو بشنو
...
از حال گل تو بشنو
...
مثل جنگل، مثل مهتاب و مثل طلوع
مثل همیشه ی رفتن، مثل همیشه شروع
...
مثل همیشه ی رفتن، مثل همیشه شروع
...
خاک خشک تشنه، باران می شوم
در تو، با تو، در تو و با تو بهاران می شوم
...
در تو، با تو، در تو و با تو بهاران می شوم
...
این برغسا تکیده
صد بار خستگی را بر گرده ها کشیده
...
صد بار خستگی را بر گرده ها کشیده
...
[این اختر شب سوز
بر بام زمانه
...
بر بام زمانه
...
در خانه به خانه گل خورشید دمیده
برخیز و نظر کن کسی از راه رسیده
...
برخیز و نظر کن کسی از راه رسیده
...
از برت دامن کشان رفتم ای نامهربان
از من آزرده دل کی دگر بینی نشان
...
از من آزرده دل کی دگر بینی نشان
...
رندانه زود خیزید
غوغا کنیم غوغا
...
غوغا کنیم غوغا
...
آمده ام سِیر گل و سبزه کنم بهانه
دستِت بگیرم سوی صحرا بشوم روانه
...
دستِت بگیرم سوی صحرا بشوم روانه
...
خاطرات عمر رفته در نظر گاهم نشسته
در سپهر لاجوردی آتش آهم نشسته
...
در سپهر لاجوردی آتش آهم نشسته
...
عشوه از حد می برد چشم تو ای سرچشمه ی عشق و جوانی
فتنه بر پا می کند ناز تو ای خو کرده با نامهربانی
...
فتنه بر پا می کند ناز تو ای خو کرده با نامهربانی
...
جای آن دارد که چندی هم ره صحرا بگیرم
سنگ خارا را گواه این دل شیدا بگیرم
...
سنگ خارا را گواه این دل شیدا بگیرم
...
سرمستم جانا
از سودایت سرمستم
...
از سودایت سرمستم
...
ساختم بتی دیشب ز تو
با مرمر رویای خود
...
با مرمر رویای خود
...
آه
سرگرم مستی شو
...
سرگرم مستی شو
...
سروی و بیدی بر لب جویی گرم سخن بودند
بی خبر از خود هر چه تو گویی چون دل من بودند
...
بی خبر از خود هر چه تو گویی چون دل من بودند
...
سوار خواهد آمد
سوار خواهد آمد
...
سوار خواهد آمد
...
شب آمد
شب آمد
...
شب آمد
...
بر گیسویت ای جان ، کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه
...
چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه
...
روشنی موی تو
چهره دل جوی تو
...
چهره دل جوی تو
...
مهر منی
ماه منی
...
ماه منی
...
شد دلم خون ز درد جدایی
ای امید دل من کجایی
...
ای امید دل من کجایی
...
شبی که مهمان تو بودم
به شکوه ای لب نگشودم
...
به شکوه ای لب نگشودم
...
می خندم، می خندم
من بر دنیا می خندم
...
من بر دنیا می خندم
...
ای ماه من، ای فروغ شب های من
ای روشن از، نور عشقت دنیای من
...
ای روشن از، نور عشقت دنیای من
...
وای از این دل وای از این دل داد از غم من
داد از دوری وز مهجوری کو همدم من؟
...
داد از دوری وز مهجوری کو همدم من؟
...
صورتگر نقاش چین
رو صورت یارم ببین
...
رو صورت یارم ببین
...
نه سحر دیگر شام تیره ی هجران دارد
نه اثر دیگر آه سینه ی سوزان دارد
...
نه اثر دیگر آه سینه ی سوزان دارد
...
چه شود کز در باز آیی گره از کارم بگشایی
بیا شبی به محفلم که جان به لب آمد از تنهایی
...
بیا شبی به محفلم که جان به لب آمد از تنهایی
...
در کنار گلبنی خوش رنگ و بو طاووس زیبا
با پر صد رنگ خود مستانه زد چتری فریبا
...
با پر صد رنگ خود مستانه زد چتری فریبا
...
در کنار گلبنی خوش رنگ و بو طاووس زیبا
با پر صد رنگ خود مستانه زد چتری فریبا
...
با پر صد رنگ خود مستانه زد چتری فریبا
...
هرگز نمیشد باورم، این برف پیری بر سرم، سنگین نشیند چنین
من بودم و دل بود و می، آواز من آوای نی، هر گوشه میزد طنین
...
من بودم و دل بود و می، آواز من آوای نی، هر گوشه میزد طنین
...
گفتم شاید این سودا را
به فراموشی بسپارم
...
به فراموشی بسپارم
...
قصد جفا ها نکنی
قصد جفا ها نکنی
...
قصد جفا ها نکنی
...
وعده کردی
وعده کردی
...
وعده کردی
...
یار اگر جلوه کند ، دادن جان این همه نیست
عشق اگر خیمه زند ، ملک جهان این همه نیست
...
عشق اگر خیمه زند ، ملک جهان این همه نیست
...
مژده یار آمد می در کار آمد
آخر نهال امیدم بار آمد
...
آخر نهال امیدم بار آمد
...
یه روزی رفتم که رفتم رو واست خونده بودم
اون زمان هم به خدا تو کار دل مونده بودم
...
اون زمان هم به خدا تو کار دل مونده بودم
...
یه روزی رفتم که رفتم رو واست خونده بودم
اون زمان هم به خدا تو کار دل مونده بودم
...
اون زمان هم به خدا تو کار دل مونده بودم
...
ز من نگارم خبر ندارد
به حال زارم نظر ندارد
...
به حال زارم نظر ندارد
...