Jelveye Hasti


Marzieh

آن شب هستی را چه جلوه ها بود
تو بودی دنیا به کام ما بود
عشقت با جان من آشنا بود
عشقت لاله صفت لب بر خنده گشود
مه چون چهره تو رویایی شده بود
آن شب هستی را چه جلوه ها بود
آن شب هستی را چه جلوه ها بود
آن شب هستی را چه جلوه ها بود
تو بودی دنیا به کام ما بود
عشقت با جان من آشنا بود
عشقت لاله صفت لب بر خنده گشود
مه چون چهره تو رویایی شده بود
آن شب هستی را چه جلوه ها بود
آن شب هستی را چه جلوه ها بود
آن شب ناله ی نی غوغا می کرد
آن شب ناله ی نی غوغا می کرد
شوری در دل ما برپا می کرد
اشکم راز نهان افشا می کرد
چه دامنم ز شوقت
پر از ستاره ها بود
خدا گواه ما بود
آن شب هستی را چه جلوه ها بود
آن شب هستی را چه جلوه ها بود

امشب وصلت را از خدا می خواهم
امشب وصلت را از خدا می خواهم
دستم بر دامانت
دستم بر دامانت
تو را می خواهم
تو را می خواهم
می خواهم باز آیی
روی مه بنمایی
ببشینی به برم
بر جسمم جان بخشی
هر دم در من بخشی
بنشانی شررم

آن شب هستی را چه جلوه ها بود
تو بودی دنیا به کام ما بود
عشقت با جان من آشنا بود
عشقت لاله صفت لب بر خنده گشود
مه چون چهره تو رویایی شده بود
آن شب هستی را چه جلوه ها بود
آن شب هستی را چه جلوه ها بود
آن شب هستی را چه جلوه ها بود