Atashin Roy Va Simin Tani


Marzieh

آتشین روی و سیمین تنی
چون می آتشین روشنی
مهر و مه همنشین با من است
تا تو ای نازنین با منی
نوشین از لب تو لب من
روشن از رخ تو شب من
رویت بهار زندگانی
وصلت چو باده ی جوانی
مستم از نگاه تو
هستم در پناه تو
دهمت گر جان خواهی
که به ملک دل شاهی
قبله ی دل ها کویت
مایه ی شادی رویت
دیده ی خوبان سویت
شبست و شاهست
می است و مینا
به پای ساقی
ز آسمان ها
ستاره گوهر افشان است
به ناله مطرب
به خنده ساغر
جمال جانان
فروغ دلبر
به زهره و پروین ماند
بت من به تو پابندم
به جهان به تو خرسندم
که به از دو جهانم باشی
همه شب به تو دمسازم
دل و جان به تو پردازم
که به از دل و جانم باشی
شاه خوبانی مه من مه من
صبح خندانی شه من شه من
شه من