Sagharam Shekast


Marzieh

خاطرات عمر رفته در نظر گاهم نشسته
در سپهر لاجوردی آتش آهم نشسته
ای خدای بی‌ نصیبان طاقتم ده ، طاقتم ده
قبله گاه ما غریبان طاقتم ده ، طاقتم ده

ساغرم شکست‌ ای ساقی ، رفته‌ ام ز دست ‌ای ساقی
ساغرم شکست‌ ای ساقی ، رفته‌ ام ز دست ‌ای ساقی
در میان توفان بر موج غم نشسته منم ، در زورق شکسته منم ‌، ای ناخدای عالم
تا نام من رقم زده شد ، یک باره مهر غم زده شد بر سرنوشت آدم
ساغرم شکست‌ ای ساقی ، رفته‌ ام ز دست ‌ای ساقی

تو تشنه کامم کشتی‌ در سراب ناکامی ‌ها ‌، ای بلای نا فرجامی ها
نبرده لب بر جامی‌ ، می کشم به دوش از حسرت بار مستی و بد نامی‌ ها
بر موج غم نشسته منم ، در زورق شکسته منم ، ای ناخدای عالم
تا نام من رقم زده شد ، یک باره مهر غم زده شد بر سرنوشت عالم
ساغرم شکست‌ ای ساقی ، رفته‌ ام ز دست ‌ای ساقی

حکایت از چه کنم ، شکایت از چه کنم
که خود به دست خودم آتش بر دل خون شده ی نگران زده ام
حکایت از چه کنم ، شکایت از چه کنم
که خود به دست خودم آتش بر دل خون شده ی نگران زده ام

بر موج غم نشسته منم ، در زورق شکسته منم ، ای ناخدای عالم
تا نام من رقم زده شد ، یک باره مهر غم زده شد بر سرنوشت آدم

تو تشنه کامم کشتی‌ در سراب ناکامی ‌ها ‌، ای بلای نا فرجامی ها
نبرده لب بر جامی‌ ، می کشم به دوش از حسرت بار مستی و بد نامی‌ ها
بر موج غم نشسته منم ، در زورق شکسته منم ، ای ناخدای عالم
تا نام من رقم زده شد ، یک باره مهر غم زده شد بر سرنوشت آدم
ساغرم شکست‌ ای ساقی ، رفته‌ ام ز دست ‌ای ساقی
ساغرم شکست‌ ای ساقی ، رفته‌ ام ز دست ‌ای ساقی