Ashke Man Hoveida Shod


Marzieh

اشک من هویدا شد
دیده ام چو دریا شد
در میان اشک من
سایه تو پیـــــدا شد
موج آتشی از غم
زان میانه برپــــا شد
اشک من هویدا شد
دیده ام چو دریا شد
تو برفتی وفا نکرده
نگهی سوی ما نکرده
نکند ای امید جـــانم
که نیایی خدا نکرده
به یاری شکستگان چرا نیایی؟
چه بی وفا چه بی وفا چه بی وفایی
اشک من هویدا شد
دیده ام چو دریا شد
تو که گفتی اگر به آتشم کشی
وگر ز غصه ام کشی،
تو را رها نمی کنم من
نه کشته ام تو را به غم
نه آتشت به جان زدم
که می کشی ز من تو دامن
اشک من هویدا شد
دیده ام چو دریا شد
در میان اشک من
سایه تو پیـــــدا شد