2014-04-28 17:59:33
2013-06-09 23:29:29
2015-02-05 21:27:13
2010-11-01 01:13:34
2010-11-01 01:13:48
2010-01-05 06:49:09
2009-11-16 14:09:23
2010-04-04 05:09:39
2014-06-02 23:02:24
2012-05-06 23:26:34
2015-05-05 19:33:00
2010-05-14 05:33:28
2010-11-04 03:09:52
2010-11-04 03:09:00
2009-11-19 05:44:19
2015-07-26 20:51:37
2017-05-10 06:42:29
2012-01-06 15:56:36
2011-10-04 06:35:50
2010-09-19 15:42:06
2010-09-19 15:42:24
2010-11-25 08:13:10
2009-11-16 14:01:36
2015-08-28 14:09:18
2012-01-05 15:15:04
2009-11-16 14:03:13
2013-07-13 20:47:55
2010-11-04 03:10:40
2010-11-04 03:10:44
2011-03-24 23:29:30
2015-09-20 20:32:13
2014-05-30 16:30:02
2012-02-12 23:21:48
2011-03-12 02:37:56
2010-11-28 02:37:26
2011-12-14 03:24:34
2011-03-19 01:35:42
2009-11-08 17:18:48
2010-04-04 05:06:06
2011-12-02 03:11:02
2019-07-14 22:24:31
2021-12-19 10:44:16
2014-05-06 04:05:44
2014-05-06 20:37:20
2010-05-14 05:16:28
2011-10-04 06:37:57
2014-05-27 22:33:38
2011-03-19 01:53:07
2009-11-19 05:54:56
2017-04-23 23:30:23
2017-05-21 02:16:34
2010-05-14 05:31:14
2010-11-04 03:14:26
2009-12-05 09:00:02
2014-02-05 19:23:36
2014-08-08 19:19:23
2011-03-26 18:14:14
2010-11-17 14:36:59
2014-04-12 17:52:21
2014-04-19 18:22:44
2012-02-19 18:38:35
2011-03-19 01:13:12
2010-05-14 05:20:01
2009-12-05 05:19:15
2014-04-02 22:19:15
2010-10-17 16:37:30
2010-10-17 16:37:22
2013-05-09 20:57:26
2011-11-16 14:56:46
2011-10-04 06:38:53
2009-12-05 08:51:17
2016-11-26 22:06:58
2016-12-29 17:02:38
Letras de Viguen
لبت به خنده وارفته ای گل
رو لاله گوش داری یه دسته سنبل
...
آخ دلم تنگه واسه خونه، خونم وسط شهر تهرونه
توی این غربت غم فراوونه
...
در کنار او نشستم
بر نگاهش دیده بستم
...
کن شتاب ای اسب مهربان من
اسب محنت کش خسته جان من
...
دختر خانو میخوامش
خان بدونه منو میگیره
...
بعد از او دیگر نمی خواهم، آفتاب و آسمان را، بعد از او دیگر نمی خواهم، چلچراغ کهکشان را
من دیگر بی او نمی جویم، در چمن ها لاله ها را، دیده ام دیگر نمی جوید، چهره های آشنا را
...
من همان آوازه خوان مردم پاکم هنوز
گرچه مشهور جهان خوانی مرا خاکم هنوز
...
در شب بیماری من
آنکه چون بختم رمیده
...
هرچقدرناز کنی
ناز کنی
...
زلف سیاه خوشگلت بوی دل و گلاب میده
نسیم صبحدم داره زلفاتو پیچ و تاب میده
...
قسم خوردم خدایا، دگر بندر نیایم
اگر آیم دوباره، بشکند ساق پایم
...
سر کنم ای برگ خزان ، با تو قصه ای کهن
در این قصه کهن نکته ای بود نهان که بسوزد دل من
...
مگه میشه تو این خاک
هرچه دارم بزارم
...
بارون بارونه زِمینا تر میشه
گلنسا جونُم کارا بهتر میشه
...
از دیار خود سفر کردم تا مگر بگریزم از غمها
بر همه دنیا گذر کردم تا بجویم بخت خود را
...
وقتی تو بستر بیماری ، بیقراری میکردم
از دستای پاک عیسی ، طلب یاری میکردم
...
بی توخاموشم دراین شهرفرنگ
توی غربت دل من بازشده تنگ
...
با من بگو مگو نکن هرچی بگی جواب داره
دلمو اگه نرنجونی پیش خدا ثواب داره
...
دیدی ای تنها امیدم
آنچه که گفتی شنیدم
...
در حریر گیسوانت دل زمانی خانه می کرد
شکوه ها از بی قراری با من دیوانه می کرد
...
ستاره امشب كسی ندیده
مگر ستاره كجا دمیده
...
بی وفا آی بی وفا دگر سراغ ما نمی آیی
چرا هر زمان در وعده امروز و فردایی چرا
...
دل بیقراره آروم نداره
دل بیقراره آروم نداره
...
نه یاری تا کنم ، در زندگی ، عشقش بهانه
نه عشقی تا که من ، از سوز آن ، سازم ترانه
...
تو گلی من چو نسیمم
وقتی با من می رقصی
...
بردی از یادم . دادی بر بادم . با یادت شادم
دل به تو دادم . در دام افتادم . از غم آزادم
...
قد و بالای تو رعنا رو بنازم
تو گل باغ تمنّا را بنازم
...
به روی تپه ها چوپان شده آشفته و حیران
میان گله سرگردان در دشت و صحرا
...
غریبی سخت مرا
غریبی سخت مرا
...
در آسمان عشق من ستاره ای نو دمید
چشمان افسونگر وی می دهد بر من نوید
...
بغض پائیزی ابرم
بغض یک غروب غمناک
...
افتاده ام ، از مستی ، در کوی سرگردانی
اینک مرا از مستی ، این بی سر و سامانی
...
من کیم دریای بی آرام خسته و دیوانه ای ناکام
تو مرا آرام کن آرام خاک ساحل را به سر ریزم
...
رزو دارم چون باد بهاری
پر گشایم از گلستان به سویت
...
میخواد این دل عشقو بندگی کنه
پا به پای لحظه زندگی کنه
...
پس از این زاری مکن
هوس یاری مکن
...
دلم ای دل غافل . نذار تنها بمونی
دیگه چشماتو وا کن . ببین رفته جوونی
...
در را مادر بگشا
بگشا این در بگشا
...
روزی من وتو ای جان ، همچون کبوترها
سرنهادیم با هم ، در بستر پرها
...
ار من بر سرآن دوراهی به نظرازبرمن جداشد ره دیگر
گرفت وغمین رفت به جدایی چومن آشناشد به فغان شد دل شکسته ام که چراآشناشدورفت نازبسیاراو
...
دلم می خواست دریا بودم
همه شور و غوغا بودم
...
در آسمان عشق من ستاره ای نو دمید
چشمان افسونگر وی می دهد بر من نوید
...
دیگه ازقصه عشق شور و غوغا نمیشه
تو کتابهام دیگه این جور چیزها پیدا نمیشه
...
یک عمر با چه زحمت عشقت به دل سپردم
اسرار عشقمون هرگز جایی نبردم
...
از چشم هستی دور افتاده ام از شور مستی دور افتاده ام
در تاریکی ها پنهان مانده ام در راه جانان جان افشانده ام زحال من مپرس زدرد من مگو خزان شده بهار آرزو
...
یه شب که آسمون ازغم سیه روز و پریشونه
یه شب که چشم آهسته توی سبزه می خونه
...
تو که چشمت مثه چشم غزاله
تو که چشمت مثه چشم غزاله
...
زدریای کبود ابر سیاهی
سحر شد بر فلک چون دود آهی
...
طوفان در دریا غوغا می کرد
بیدادی در کشتی ها می کرد
...
چون آن آهوی صحرایُم
که سرگردون و تنهایُم
...
ببین که منو تو کجا رسیدیم
که بازی کلام نقشی نداره
...
در غروب آشنایی خسته از درد جدایی
آن شب غم پرور درد هر ستاره گریه میکرد
...
نمی دانم چرا نا گه
نموندی مویت را کوته
...
آخر ای محبوب زیبا
بعد از آن دیر آشنایی
...
یومدی بگی چطوره حالت
منو ببین که داشتم دل به امید وصالت
...
تو چون گل نو رسی , من باغبانت
تو سبزه ی خرمی , من سایبانت
...
بنال امشب سه تار من
به روز و روزگار من
...
از من نپرس خونه م کجاس
تو اون همه ویرونه
...
میخندی و ریزد صد شعله بر جانم
میبینمت اما نامت نمیدانم
...
آره من عاشقتم . کیه که عاشق و شیدای تو نیست؟
آره من اسیرتم . کیه که اسیر چشمای تو نیست؟
...
کجایی رفته ای توای امیدم که از حال من خبر نداری
کجایی رفته ای توای نازنین که بر عاشقان گذر نداری
...
گل پیش روی تو ای گل من دیگر تماشا ندارد
گردد خجل گل ز رویت ای جان، این جای حاشا ندارد
...
نازنین می گذری
نرم و سبک
...
با نغمه های کاروان
از راه رسیده ساربان
...
یه مرغ نازی داشتم
خوب نگهش نداشتم
...
بر گیسویت ای جان ، کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه
...
همرهش کاروان با خوشی شد روان
نوای شوق و نشاط آنها
...
نیمه شب آیی به خوابم ، پرسی از حال خرابم
نرم و شیرین می نهی پا ، روی چشم پر آبم
...
چو نسیم خزان بوزید
گل و سبزه و لاله گذشت
...
گل خزان ندیده بهار نو رسیده کنون
که میروی زین گلزار
...
من که فرزند این سرزمینم
در پی توشه ای خوشه چینم
...
ای فروغ روزگار تباه من
روزگارم تیره گشته چون دود آه من
...
کوله کوله کوله بارم رو بیار
هرچی دارم توی کوله بار بذار
...
ببار ای نم نم باران
ببار ای نم نم باران
...
لیلی چه ناله می کنی
امشب بجای می دگر
...
مهتاب . ای مونس عاشقان
روشنایی آسمان . آه مهتاب...
...
ملامتم مکن اگر٬ از عشق تو کنم حذر
گر در آغوشت نگیرم٬شکوه مکن ای فسونگر
...
مرد سر گردان این شهرم
همدمی گمگشته را جویم
...
امشب شده ام خراب دوباره
ساقی بده من شراب دوباره
...
لبات مثل اناره ازش بوسه میباره
ببین لبای تشنم چقدر فاصله داره
...
مثال تور ماهی ها
تار دلم از هم گسسته
...
ز من نپرسی از چه حال زارم
که بی تو چون گذشته روزگارم
...
شبی مرغی سبک بال
ظریف و خوش خط و خال
...
در غوغای طوفان ها
در اوج آسمان ها
...
شبی مرغی سبک بال
ظریف و خوش خط و خال
...
ای بهار جان پرور من
ای می نشاط آور من
...
از چشم هستی دور افتاده ام از شور مستی دور افتاده ام
در تاریکی ها پنهان مانده ام در راه جانان جان افشانده ام زحال من مپرس زدرد من مگو خزان شده بهار آرزودوست دارم نازنین
...
نازنین نازنین دختر افغانی
توعزیز چشم و دل این جانی
...
به دلم اثر گذاشتی . نمیشه کاریش کرد
عشقو بی ثمر گذاشتی . نمیشه کاریش کرد
...
آمد از ره فصل زیبای بهار
نوبهاران خنده زد بر سبزه زار
...
همه هوشم به لبات عزیزم
که لبات مثل نبات عزیزم
...
پرستوئی شد پرپر زنان رفت
به صحرا های بی نام ونشون رفت
...
میان بحر خزر دختری چون پری
زیبا پیکری همچونیلوفری
...
توی غربت بال و پربسته شدم
خودم ازدست خودم خسته شدم
...
یه زمونی واسه من خدا بودی
از بدیها اون زمون جدا بودی
...
از شهر تو دگر نروم
دیگر بی تو سفر نروم
...
رفتم ، رفتم
گریزانم از دیدارت ، رفتم
...
جان تو جان او
جانم قربان او ای
...
توی دریای چشمات دو صد رنگین کمونه
بلمرون دل من می خواد آواز بخونه
...
می رقصد همه شب با آهنگ نسیم تصویر تو
در نگاهم نور خاطره ها تابد باردگر
...
بریم سبزه گره ببندیم ببندیم
به روی آسمون بخندیم بخندیم
...
ساقی به خدا خون شد دل ما کو جام شرابم
زین چشم ترم سوزد جگرم سرمست و خرابم
...
درسكوت تیره شب می برم نام تو بر لب
با دل دیوانه خویش سوزم من در آتش تب
...
بغض پائیزی ابرم بغض یک غروب غمناک
شاهدشکستن من قطره بارون رو خاک
...
غنچه بیارید
لاله بکارید
...
بر گیسویت ای جان ، کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه
...
شاید بیایی ، شاید ببینی
رنج شبهای انتظار من
...
شكوفه می رقصد از باد بهاری
شده سر تا سر دشت سبز و گلناری
...
شعله زد شرار من
آخر ای بهار من
...
سیمین بری گل پیکری آری
از ماه و گل زیباتری آری
...
بر تو آن خاطره آسوده سوگند
بر تو ای چشم گنه آلوده سوگند
...
این حال وهوا سازونوا از دل تازه است
این همهمه ها زمزمه ها از دل تازه است
...
من از تنهایی اشباعم ، لبریزم
غروبی سرد و غمگینم ، پاییزم
...
جان تو جان او
جانم قربان او ای
...
من و تو مثل دو اقلیم
جدا درد و سوی کره سرگردانیم
...
فتاده در میان ما جدایی های بسیاری
نه یک نامه ، نه پیغامی ، نه امیدی به دیداری
...
زتوگردورم شادم به نسیم موی تو به خیال روی تو
گل سرخ خوشبویی زسر زلفت مویی به برم برجامانده
...
دوگل سرخ و نیلوفر تو بودی و من
دو نگین یک انگشتر تو بودی و من
...
می پرسی از حالم احوالم ؟ مگه وقته سواله ؟
توی رفاقت من و تو دروغ گفتن محاله
...
یار یار یار دل بلا داره
حالا که یه مبتلا داره
...
ما به نیمه ره سرنوشت روزی آخر به هم رسیدیم
لحظه های خوشی بود و ما قصه عشق هم شنیدیم
...
دوست دارم خنده هاتو
دوست دارم گریه هاتو
...
زن زیبا بود در این زمونه بلا
خونه ای بی بلا هرگز نمونه ای خدا
...
واسه یه همزبون . یه یار خوب و مهربون
دنیا رو پرسه زدم هرشب و روز با دل و جون
...