2012-06-17 03:57:51
Lời: Khashayar Etemadi
با تو از پنجره ای حرف میزنم
که دلش به وسعت تنهاییه
...
مرا آغاز کن اش عشق ای عشق
مرا آواز کن ای عشق ای عشق
...
اینجا دیگه آخر راست_ پای تو موندن اشتباست
تو هم یکی مثله همه _ تو کجا ، عاشقی کجا
...
دروغ نگو کار تو نیست ، آتیش بازی با دل من
من میدونم دوستم داری ، اینو چشات داد میزنن
...
دروغ نگو کار تو نیست ، آتیش بازی با دل من
من میدونم دوستم داری ، اینو چشات داد میزنن
...
چه دورهو زمونه ای
همه میگن دیوونه ای
...
از دست تو ناراحتم ، باعث شدی گل وا نشه
باعث شدی بعد از خودت ، هیشکی تو قلبم جا نشه
...
ای بابا ، بسه دیگه
چی کار به کار هم دارین
...
ببین دلم گرفته باز دوباره
بدونه تو هوای گریه داره
...
نه...دست خود من نیست
باید به تو برگردم
...
این روزا عادت همه رفتن و دل شکستنه
درد تمومه عاشقا پای کسی نشستنه
...
آخر یه روز دق می کنم فقط به خاطر تو
دنیا رو عاشق می کنم فقط به خاطر تو
...
دگر دل کندم از یاران دگر در خود فرو رفتم
مپرس از اعتبار من دگر از رنگ و رو رفتم
...
به من چیزی بگو شاید هنوزم فرصتی باشه
هنوزم بین ما شاید یه حس تازه پیدا شه
...
عزیزم برو می خوام تنها باشم
بودنت برای من دردسره
...
این روزا برزخی ام خیلی خرابم داشآكل
یه چیزایی ممی بینم انگاری خوابم داش اكل
...
دیگه دل تو ، عشق و بی خیالش
دیگه بودن من با تو محاله
...
قراره غرق هم باشیم
از این دریا نترسونم
...
دلشوره دارم از سفر
از لحظه تلخ شکست
...
بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
که بام ها همه بیدار و بارور گردد
...
دیگه رفتم ،دیگه بسه این حقارت
دیگه بسه به دروغهای تو عادت
...
هنوزم چشمای تو مثل شبای پر ستاره ست
هنوزم دیدن تو برام مثل عمر دوباره ست
...
نگاهم تو چشات گم شد، ولی باور نمیکردی
جنونم حرف مردم شد، تو امّا برنمیگردی
...
دوشینه کجا رفتی و مهمان که بودی
دل بی تو به جان بود تو جانان که بودی
...
نمیدونی چه سخته پیش چشمات، از خطر گفتن
نمیدونی چه تلخه عاشقونه، از سفر گفتن
...
فریاد اگه گریه داره خنده
فریاد اگه دشنه دل ببنده
...
بیا از فطرت آینه شب ابری رو پرپر کن
تو عصر سکه و باروت بیا انسان رو باور کن
...
یه وقتایی...یه جاهایی
آدم از زندگیش سیره
...
سراغ از من نمی گیری گل نازم
نمی شناسی صدای کهنه سازم
...
سراغ از من نمی گیری گل نازم
نمی شناسی صدای کهنه سازم
...
سراغ از من نمی گیری گل نازم
نمی شناسی صدای کهنه سازم
...
خبر خبر یکی اومد که هر چی قلب میبره
آهای آهای دیوونه ها اون از ما دیوونه تره
...
خبر خبر یکی اومد که هر چی قلب میبره
آهای آهای دیوونه ها اون از ما دیوونه تره
...
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره بازم منم همون دیونه همیشگی
...
همسفر! ای همسفر!
وقت سخت رفتنه
...
میخوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه
من باشم و تو باشی یه شب مهتابی باشه
...
توی باغا گل سرخی
توی آسمون ستاره
...
خبر! خبر!یکی اومد
که هرچی قلبه می بره
...
مثل اون موج صبوری که وفا داره به دریا
تو مه ی مثل حقیقیت مهربونی مثل رویا
...
حرفشو نزن دیگه
اسمشو نیار دیگه
...
نمیذارم غصّه بیاد، خورد و خرابت ببره
از عشق پروانه میگم، میگم تا خوابت ببره
...
خدا تو را ببخشه،اگه دوستم نداشتی
آخه به جای مرهم، غم رو دلم گذاشتی
...
بشکن این در خود شکستن، واژگون کن واژه ها رو
شعر خوشبختی سفر کن ، طالع لبخند ما رو
...
ما رو باش خیال می کردیم همیشه یکی رو داریم
یکی که به وقت گریه سر رو شونه هاش بذاریم
...
من بهارم تو زمین
من زمینم تو درخت
...
مردونه تمومش کن، من طاقتشو دارم
هر بار ترحم بود، این بار نمی ذارم
...
مث اون موج صبوری که وفاداره به دریا
تو مهی مثل حقیقت مهربونی مث رویا
...
نشستم کنارت عذابم بدی .
عذابم بدی، من مدارا کنم .
...
روح جنگل سرد و خاموش
شب گرفته بیشه ها را
...
دیگه بسه دلکم
زاری نکن واسه نارفیق خودآزاری نکن
...
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی
...
ببین ماتن عروسکها رو لبها خنده ماسیده
تو این حجم پر از خالی کی خاک مرده پاشیده
...
نگو نه نگاه تو نامهربون بود نازنین
گل لبخند تو مال دیگرون بود نازنین
...
می ترسم از فردایی که اون ور شب منتظره
از اینکه فردا بیاد و گذشته ها یادت بره
...
شب با یاد تو می خوابم
خوابتو می بینم
...
نمیذارم غصّه بیاد، خورد و خرابت ببره
از عشق پروانه میگم، میگم تا خوابت ببره
...
نمیذارم غصّه بیاد، خورد و خرابت ببره
از عشق پروانه میگم، میگم تا خوابت ببره
...
پای تو در میون باشه ماهو شکارش میکنم
شبو به آتیش می کشم روزو بیدارش می کنم
...
ای رفیق خسته من ای تو همدرد صمیمی
روی اون لبخند تلخت داغ یک عشق قدیمی
...
رفتن تو نمی تونه، مرگ این خاطره ها شه
بذا بین ما همیشه، یه نفس فاصله باشه
...
امشب شب بی کسیه
یکی به دادم برسه
...
قوس کدوم تیر و کمون به طاق ابروت میرسه
رقص کدوم شاخه ی بید به پیچ گیسوت میرسه
...
سقوط رو دوست دارم اگه صاف بیوفتم زیر پات
عاشق موندم اگه جون بکنم پیش نگات
...
یه دل دارم که فاجعه اس
مثله صداقته چشات
...
تو شبستون چشات پای پله ها پلکت مچ مهتابو می گیرم
اون دمی که گرگ و میشه با یه گله ی شقایق پیش پای تو میمیرم
...
زندگی شهر فرنگه
قصه ماه و پلنگه
...
مانده در ، خاطرم ، یادی از شبهای دیرین
رفتی و ، مانده ام ، بی تو من تنها و غمگین
...
تنها کسی که خوب مرا درک می کند
یک روز زادگاه مرا ترک می کند
...
خسته تر از صدای من گریه ی بی صدای تو
حیف که مانده پیش من خاطره ات بجای تو
...
حالا که تو عاشقی نابلدم تحملم کن
حالا که به دنیا پشت پا زدم تحملم کن
...
دست به سرت کردم و رفتی که دیوونه شی
رفتی که با درد خود رفیق و همخونه شی
...
هو و و و وآهای
تو که تو چشمات ، ستاره سو سو می زنه
...
اصلا که نه انگار
انگار که نه انگار
...
این روزا عادت همه رفتن ودل شکستنه
درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه
...
این روزا عادت همه رفتن ودل شکستنه
درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه
...
یادته اون شبای سرد زمستون یادته
کوچه های شب خیس زیر بارون یادته
...
همین که با منی یعنی هنوزم
یه رویایی برای زندگی هست
...
کاش در دهکده عشق فراوانی بود
توی بازار صداقت کمی ارزانی بود
...