2010-09-19 12:12:34
2010-09-19 12:12:52
2011-10-04 06:35:33
2009-11-08 17:04:50
2010-11-04 03:08:16
2010-11-04 03:08:26
2017-05-10 06:42:29
2012-01-06 15:56:36
2014-11-09 22:35:44
2014-10-28 23:45:26
2014-06-02 23:13:34
2011-03-20 18:25:21
2015-11-20 14:33:03
2012-01-14 00:21:58
Слова Delkash
کجا سفر رفتی که بی خبر رفتی
اشکم چرا ندیدی از من دل چرا بریدی
...
آمد نوبهار ، طی شد هجر یار
مطرب نی بزن ساقی می بیار
...
آمدم آمدم که سر آید انتظار تو
آمدی آمدی که بمیرم در کنار تو
...
پرسون پرسون ترسون ترسون
آومدم سر کوچتون
...
عاشقم من عاشقی بیقرارم
کس ندارد خبر از دل زارم
...
عاشقم من عاشقی بی قرارم
کس ندارد خبر از دل زارم
...
شبنم پاکم ، به عالم خاکی ، چرا افتادم
بخت نگون بین ، که در کجا بودم ، کجا افتادم
...
این همه آشفته حالی ، این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو ، از تو دارم ، از تو دارم
...
چو اسیر دام توام
رام توام ای محرم رازم
...
آتشی ز کاروان جدا مانده
این نشان ز کاروان به جا مانده
...
یادت می آید دلدارم بودی
هنگام سختی غمخوارم بودی غمخوارم بودی
...
چو می روی ، بدرقه ی
راه تو این دعای من باشد
...
ساقی امشب ما را دیوانه کردی
ما را بی خود از یک پیمانه کردی
...
بر تربت حافظ بنشستم غمناک
یک عالم عشق خفته دیدم در خاک
...
امید جانم ز سفر بازآمد
شکر دهانم ز سفر بازامد
...
تا آساید ، دل آزارم ، بنشین ، به کنارم بنشین
بنشین ای گل ، به کنارم بنشین ، دل زارم بنشین
...
بگو که هستی بگو
بگو که هستی بگو
...
بردی از یادم . دادی بر بادم . با یادت شادم
دل به تو دادم . در دام افتادم . از غم آزادم
...
تو به ساز طرب می زنی نغمه های جوانی
من هم آغاز دل سر کنم نغمه زندگانی
...
به سرآیم آمد ناگه ، آن که کشیده زمن دامن
آن که رمیده چو بخت از من
...
آمد آمد با دلجویی ...... گفتا با من
تنها منشین ...... برخیز و ببین
...
دلکش\"
باهم کنج تنهایی
...
نازنین یار من ، غافل از کار من ، تا به کی ؟
از غم روی تو ، ناله زار من ، تا به کی ؟
...
سر به صحراها زدم من
بر هوس ها پا زدم من
...
ای روزگار بی امان
ای قصه گوی بی زبان
...
گل خشکم که در این دستم ماندم
غم تنهایی همه زین بستر خواندم
...
حال که رسوا شدهام میروی
واله و شیدا شدهام میروی
...
جهان زیبا ای دلبر تو همین بر زشتی ها منگر
غم و شادی دارد ایندنیاتو که دل را خواهی غم پرور
...
سحر که از کوه بلند
جام طلا سر می زنه
...
شب آمد ، هجران باز آمد وای از تنهایی
تب آمد ، حرمان باز آمد وای از تنهایی
...
به سرایم آید ناگه ، آن که کشیده ز من دامن
آن که رمیده چو بخت از من
...
با رقص کولی ها
غوغا شد در صحرا
...
یادم آمد : شوق روزگار کودکی
مستی بهار کودکی
...
کو یاری تا به دیارم برساند ؟
پیغامم را به نگارم برساند
...
سحر که از کوه بلند ، جام طلا سر میزنه
بیا بریم صحرا که دل ، بهر خداش پر میزنه
...
پرسون پرسون ترسون ترسون
آومدم سر کوچتون
...
من به بند افسونم ، من به بند افسونم
یک دوروزه مهمونم
...
من تو رو می خوام
با همه ناز و ادایت به خدا
...
یک شب دلم خواهد که مهمانت کنم
از دیده بیگانه پنهانت کنم
...
می گذرم، می گذرم
ز برای تو از جان می گذرم
...
من مو جی دربه درم
از دنیا بی خبرم
...
موسم گل ، دوره ی حسن
یک دو روز است در زمانه
...
نه کسی آید به برم نه ز کس باشد خبرم
به خدا هر جا گذرم تو جلوه گری
...
بیا به پاس محبت
مکش به سینه امیدم
...
مگو ، مگو ، برای من حدیث آشنایی
مگو ، مگو ، که یادم آورد غم جدایی
...
ای رقیب ای دشمن من
دشمن جان و تن من
...
امشب به بیداری نشسته چشمان خواب آلود من
وین چشم خواب آلوده امشب دارد ز بیداری سخن
...
مرو مرو بیا بیا
دل می جوید تو را
...
کجا سفر رفتی
که بی خبر رفتی
...
به نسیم سحر خبر آمد
که سیاهی شب بسر آمد
...
دیگر از تو بانگ طرب
کی برخیزد نیمه ی شب
...
شد زندگانی زندان من دریای اشک چشمان من
ای عمر شیرین ازتوسیرم بگذر از من تا بمیر م
...
شد میسرم کنج خلوتی طی شد صحبتی دلبری
در کنار من با فسونگری می دهد مرا ساغری
...
هر کجا رفتی پس از من
محفلی شد از تو روشن
...
یا رب مرا یاری بده تا خوب ازارش کنم
هجرش دهم زجرش دهم خوارش کنم زارش کنم
...