2015-10-25 20:09:38
2015-10-24 21:12:03
2016-08-08 06:48:17
2015-09-20 20:21:32
2011-03-12 03:18:20
2012-07-01 19:10:44
2014-04-02 22:23:55
2012-05-06 19:11:40
2014-04-19 18:22:44
2012-02-19 18:38:35
2011-03-19 01:13:12
2010-11-04 03:14:46
2021-12-19 04:44:16
2015-03-02 03:36:06
2017-02-26 06:26:59
2011-10-04 06:39:13
2013-07-07 18:19:53
Paroles de Pouran
من آن غریب خسته ام
که منتظر نشسته ام
...
تو ای آهو که به هر سو
شوی از برم گریزان
...
یارب نمی دانم چرا رفت از میان رسم وفا
در این زمانه دیگر دل سردم کجا
...
خدایا خدایا بیفکن نوری به دلها
خدایا جهان را رها کن از جنگ و غوغا
...
مثال تور ماهیها
تار دلم
...
کن شتاب ای اسب مهربان من
اسب محنت کش خسته جان من
...
تو می گفتی جدایی گر نباشد عشق می میرد
ولی هرگز نمی گفتی قانون جدای نیز در خود
...
این روزا عشق و عاشقی
میدونی از عشق نداره
...
اشکم دونه دونه
از دیده روونه
...
آتش نشان
(بله بله بله)
...
بیا بزار دستت تو عزیز من دست من
از من توبگذر بگزار و بگذر
...
دستتو بستن دل بی دستو پا
پاتو شکستن چی میخوای بی نوا
...
بیا بزار دستت عزیز من توی دست من
از من توبگذر بگزار و بگذر
...
من چون چشمه سحر آمیزم
اشکم که ز چشم زرین بیرون ریزم
...
در همه دنیا ندارم من کسی
ای خدا مگر تو به فریادم رسی
...
یارب در این غوغای هستی
دنیای عشق و شور مستی
...
من بارونو دوست داشتم
تو نهر گل آلود
...
هی گشتم و گشتم
هی دنیا رو گشتم
...
آدم از سرنوشت چطور میتونه فرار کنه
آدم با این همه درد وغم میگی چیکار کنه
...
ای ی ی کبوتر سفید من دل به که بستی
ز من چرا شدی جدا با که نشستی
...
ای که بینم از باده حسن و دلبری سرمستی
عاقبت غرور مرا با نگاه خود بشکستی
...
گل اومد بهار اومد میرم به صحرا
عاشق صحراییم بی نصیب و تنها
...
در چشم تو خواندم گلی جان
افسانه های آشنا گلی جان
...
گل غصه کی فرستاده برام
کی به تو گفته به این خونه برو
...
ای همصدای دیروز و فردا
عاشق تر از ما کی می شه پیدا
...
بر گیسویت ای جان ، کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه
...
عقرب زلف کجت با قمر قرینه
تا قمر در عقربه کار ما چنینه
...
اگه تا اونور دنیا که بری
من تو رو یه روزی پیدا میکنم
...
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان
...
ای عشق من ای زیبا نیلوفر من
در خواب نازی شبها نیلوفر من
...
اونی که هستم من
عاشقی مستم من
...
زندگی راستی چه زود میگذره
آدم از فردای خود بی خبره
...
شب بود بیابان بود زمستان بود
بوران بود سرمای فراوان بود
...
یاد از آن شب که چو گل
در کاشانه من بودی
...
تا اشکی ریزد از چشم به جانوارم
تا دردی باشد بر جان بی قرارم
...
پا بسته رفتم گفته بودی با بهاران بر می گردم
اگرچه رفتم بی محبت مهربان بر می گردم
...
ای شمع سحری که در این رهگذری
عمرت شد سپری ز چه رو بیخبری
...
بر گیسویت ای جان ، کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه
...
همه شاپرکا همه کبوترا
زندگی رو نو میکنن دوباره
...
صبح میشه شب میشه
صبح میشه شب میشه
...
تک درختی ، تیره بختم
که در سکوت صحرا
...
اگه تا ، اون ور دنیا که بری
من تو رو یه روزی پیدا می کنم
...
دیوونه تر میشه
دل منو بدتر میکنه
...
ویرون بشی ای دل
الهی خون بشی ای دل
...
گفتی که دگر ندهم دل خود به کسی
رام تو شدم نروم ز پی هوسی
...
چشمای من میل به گریه داره می خواد بباره
دل نمی دونی که چه حالی داره
...
چشمای من میل به گریه داره
میخواد بباره
...