2018-04-17 06:10:43
2014-09-15 04:40:11
2014-10-24 00:18:56
2017-07-02 06:06:48
2015-01-21 17:54:14
2015-01-18 03:44:09
2019-07-28 23:45:51
Слова Guiti
چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم
چها که می بینم و باور ندارم
...
اگه در سینه دلم گریون نشسته
عاشقه عاشقه عاشقه
...
وقتی صبح از خونه میری
هوای زندگی از خونه میره
...
تو این روز و روزگار ، بازم تو
تو این شهر تب دار ، بازم تو
...
حالا که من گریه می کنم اشک می ریزم یه دریا
صدای خنده های تو
...
[گیتی]
هر لحظه به شکلی بت عیّار بر آمد
...
ساغر که گل می رقصید می رقصید و می خندید
سپیده آرام آرام گل ستاره می چید
...
چرا از دوست داشتنم
با تو حرفی نزنم
...
چشمام اگه آهو بشه تو صحرا
دستام اگه قایق بشه تو دریا
...
می ریزه برگای زرد روی سنگفرشای سبز
یاد اون روزا میام ، روزای بی غم و درد
...
می دونی دل میخوادت قهرتو آغاز می کنی
دلم آتیش می گیره وقتی برام ناز می کنی
...
دل نگو بچه بگو بلای جونم شده
یه شب اروم نداره
...
دختری اونجا نشسته داره گریه می کنه
گلدون یاسش شکسته داره گریه می کنه
...
ای که کلید بهشت بود به زیر پایت
ای هستی آفرینم شوم فدایت
...
دیدی که دوباره برفا آب شد هوا آفتابی شد
گلا غنچه کرد سبزه در اومد آسمون آبی شد
...
دل من مثل یه شبنم روی برگ زرد پائیز
دل من قد یه دریا از غم زندگی لبریز
...
گل مریم
گل مریم سر راه تو پرپر کردم
...
وقتی خورشید محبت توی چشمات بی فروغه
وقتی عشقتو می بینم مثل حرفات یه دروغه
...
ای کاروان آهسته ران کارام جانم می رود
آن دل که با خود داشتم با دل ستانم می رود
...
خیزی دو خزاری که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است
...
با دلم چیکار کنم ، داره پیرم می کنه
توی ویرونه ی غم ، گوشه گیرم می کنه
...
شاخه ی جوانش رازیر پای درخت کهن دفن خاک کردم من
داده ی تو بود بازش گیرگفتم ای درخت پیر ای درخت مرگ اوژن
...
نازنین نازم کن
یا سرافرازم کن ، نغمه پردازم کن
...
ای خوب ای نازنین
ای شادی آفرین
...
ریزه ریزه چشمان تو ، مست شرابم کند
...
بر لب دریا نشستم
همچو دوران گذشته
...
رفتی از خود نپرسیدی چه می آید به روزم
بی تو چو شب بود روزم از داغ دل می سوزم
...
شاخه ی جوانش را زیر پای درخت کهن دفعن خاک کردم من داده ی تو بود با زشکین گفتم ای درخت پیر ای درخت مرگ و زن شاخسار سر سبزت سر کشیده تا خورشید از قلمرو سایه تا حقیقتی روشن رو به مرزهای جهان تن سپرده با طوفان در نهاد آگاهی مرگ بود دانستن مرگ بود دانستنمرگ بود دانستن
عشق با نگین پیوست خون با رگ تسلا یافت
...
چشمام اگه آهو بشه تو صحرا
دستام اگه قایق بشه تو دریا
...
چشمام اگه آهو بشه تو صحرا
دستام اگه قایق بشه تو دریا
...
عاقبت از بام من پر زدی چون کبوتر
بی خبر از من رفتی سوی دیار دیگر
...
دیگه دل از غم تو تسبیح صد دونه شده
دونه دونه هر دونش مثل یه غمخونه شده
...
دیگه دل از غم تو تسبیح صد دونه شده
دونه دونه هر دونش مثل یه غمخونه شده
...