2011-02-22 14:56:20


قاصد
ترانه سرا: هدیه
ابی

یه قاصد خبرم داد که آفتاب لب بوم
نوشتم رو تن شب که خوشبختی تمومه
نه من مونده نه مائی
نه حرفی نه صدائی
هزار دفعه شکستم عجب حادثه هایی

نپرس از شب و روزم تو خوابم تو چه خوابی
به مستی شب و تا صبح خرابم چه خرابی

به شب زل زده بودم به این عشق
که شب مهتابی میشه
نگاهم به هوا بود به این عشق
که روز آفتابی میشه
بهار پشت زمستون پس از تو برام قصه ی غم داشت
نبودی که نبودی پس از تو بهارم تو رو کم داشت

نپرس از شب و روزم تو خوابم تو چه خوابی
به مستی شب و تا صبح خرابم چه خرابی

به گل طعنه زدم من به این عشق
که تو فصل بهاری
به غم طعنه زدم من به این عشق
که تو عشقو می آری
بهار پشت زمستون پس از تو برام قصه ی غم داشت
نبودی که نبودی پس از تو بهارم تو رو کم داشت

نپرس از شب و روزم تو خوابم تو چه خوابی
به مستی شب و تا صبح خرابم چه خرابی

نپرس از شب و روزم تو خوابم تو چه خوابی
به مستی شب و تا صبح خرابم چه خرابی