خسته


مازیار

من کیم یه خسته ام خسته ای شکسته ام
بید بر خاک سیاه ای خدا نشسته ام
یه درخت خشکو زخمی از یه دشمنم
مثل بیدی توی بارون داره میلرزه تنم
میخزه توی رگهام لحن تلخ و تند مرگ
قصه سقوط من قصه سقوط برگ
میسوزونه تنمو زخم آتیش سپید
خون خاکستریمو زیر پوستم میشه دید
من دیگه نه اون منم نام بی نشون منم
عکسی از گذشته ها جسم نیمه جون منم
من نمائی از یه نیستی تو که هستی منو دریاب
من یه زخمی ا یکه تو مرهم زخمیمنو دریاب
بگیر ا ین دستهایی رو که خون اون رفته به تاراج
برتره دستهای تو از همه دستی منو دریاب
هر دری بسته شده بر روی من منه شکسته
ا یکه بر بسته دلان درو نبستی منو دریاب
منو دریاب ای همه خوبی منو دریاب
اگر ایران بجان ویران سرایی
من این ویران سرا را دوست دارم
اگر آبو هوایش نیست دلکش
من این آبو هوایش را دوست دارم
تمام عالم از آن شما باد
من این یک تکه جا را دوست دارم
من این یک تکه جا را دوست دارم
خدا دوست دارم دوست دارم