سلسه موی دوست

سلسه موی دوست(خدا دلم) - حلقه دام بلاست(خدا دلم)
هرکه دراین پرده نیست - فارغ از این ماجراست ای حبیبم
جانم تو که بی وفا نبودی - پر جورو جفا تو هم نبودی
(من از دست غمت)2ماه من - (که مشکل ببرم جان)2
گر برود جان ما خدا دلم - در طلب وصل دوست خدا دلم
حیف نباشد که دوست - دوستتر از جان ماست ای حبیبم
جانم تو که بی وفا نبودی - پر جور و جفا توهم نبودی
(من از دست غمت)2ماه من - (که مشکل ببرم جان) 2
گربرود جان ما خدا دلم
در طلب وصل دوست خدا دلم
حیف نباشد که دوست
دوستترازجان ماست ای حبیبم
جانم بی وفا تو که نبودی - پر جور و جفا توکه نبودی
(من از دست غمت)2ماه من - که دارم گله بسیار
(مرا صبر و تو را)2 - حوصله بسیار
سلسه موی دوست(خدا دلم) - حلقه دام بلاست(خدا دلم)
هر که در این پرده نیست - فارغ از این ماجراست ای حبیبم
گر برود جان ما خدا دلم - در طلب وصل دوست خدا دلم
حیف نباشد که دوست - دوستتر از جان ماست ای حبیبم

متن کامل شعر تصنیف سعدی

سلسله ی موی دوست حلقه ی دام بالاست
هرکه دراین حلقه نیست - فارغ از این ماجراست
گر بزنندم به تیغ - در نظرش بی دریغ
دیدن او یک نظر - صد چو منش خونبهاست
گر برود جان ما - در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست - دوستر از جان ماست
دعوی عشاق را - شرع نخواهد بیان
گونه ی زردش دلیل - ناله ی زارش گواست
مایه ی پرهیزگار - قوت صبرست و عقل
عقل گرفتارعشق - صبرزبون هواست
دلشده ی پای بند - گردن جان در کمند
زهره ی گفتار نه - کین چه سبب وان چراست
مالک ملک وجود - حا کم ردوقبول
هر چه کند جور نیست - ور تو بنالی جفاست
تیغ برآر از نیام - زهر برافکن به جام
کز قبل ما قبول - وز طرف ما رضاست
گر بنوازی به لطف- وربگدازی به قهر
حکم تو بر من روان - زجر تو بر من رواست
هر که به جور رقیب - یا به جفای حبیب
عهد فراموش کند - مدعی بی وفاست
سعدی از اخلاق دوست - هرچه برآید نکوست
گوهمه دشنام گو - کزلب شیرین دعاست