یک شب یک روز


عهدیه

یه شب یه روز یه ماه یه سال
یه عمره که میگردم بدحال
چو کبوتر بی پرو بال
میرم همه جا...
یه روز دیدم گم شد جونم
دور افتادم از آشیونم
بی خونمونم سرگردونم
بی او به خدا...
سلطان قلبم کجائی کجائی
رفتی که بر من به شادی گشائی
دروازه های بهشت طلائی
اما صد افسوس...
رفتی و برد از کفم زندگانی
عشق و امید مرا در جوانی
رفتی کجا ای که دردم ندانی
دردم ندانی...
قربون میرم اون خدا رو خدا رو
لطفش به هم میرسونه دلها رو
حل میکنه رحم او مشکلها رو
شکرت خدایا...
گذشته دیگه گذشته گذشته
این فتنه ها بازی سرنوشته
شکرت خدایا که حالا بهشته
کاشونه ما...
گذشته ها گذشت بیا
بیا که بگیم شکر خدا
که به هم رسوند دل ما را
شکرت خدایا...
اگه یه روز این آسمون
با من و تو شد نامهربون
نمونده امروز از غم نشون
شکرت خدایا...