گلایه


ترانه سرا: ناصر روانبخش
گوگوش

می روم تا شوم آزاد از دست غم و ستم ها
می روم تا شوم آزاد از دست غم و ستم ها
تو می دانی که من دیوانه خسته به ز غم تو ام
تو می بینی که من آزاده کشته ستم تو ام
با خیالت روز و شب دارم بعضی سخن ها
می گریم بر بخت خود نه این زندگی شب ها
تو می دانی که من دیوانه خسته به ز غم تو ام
تو می بینی که من آزاده کشته ستم تو ام
می گریم با غم تو من هرجا نگرم
از حسرت من می نالم از هرکجا گذرم
تو می دانی که من دیوانه خسته به ز غم تو ام
تو می بینی که من آزاده کشته ستم تو ام
از من مگردان رو گل ناز خوشبو
بر من کن گذری گاهی کن نظری
ای زیبا تا به کی در رم از دستت تا کی من
پرهیزم از چشم مستت
ای زیبا تا به کی در رم از دستت تا کی من
پرهیزم از چشم مستت
می روم تا شوم آزاد از دست غم و ستم ها
می روم تا شوم آزاد از دست غم و ستم ها
تا شوم آزاد
تو می دانی که من دیوانه خسته به ز غم تو ام
تو می بینی که من آزاده کشته ستم تو ام
از من مگردان رو گل ناز خوشبو
بر من کن گذری گاهی کن نظری