گل شکسته ساقه


رضا صادقی

ای گل شکسته ساقه
گلی که تنها تو باغ
ناز تنهایی خود گو
نکنه آفتاب داغ
نکنه می لرزی از درد
یا می لرزی از سوز سرد
باغبونت کجا رفته
چرا رفت و تو رو ول کرد
گل زیبا چرا خوابی
یا که در حسرت آبی
مثل یک ماهی که مونده جدا از دریای آبی
رنگت ای گل چرا زرده
کی تورو اینجوری کرده
آفتاب رو هیچ نمی بینی
ابر تیره شده پرده
دیگه حتی یه گل هم نیست
دیگه یاس و سنبل هم نیست
دیگه آفتاب نمی تابه
دیگه حتی بلبل هم نیست
نکنه یه وقت بمیری
روتو از ما برنگیری
دوست داری بری از اینجا
اما نه تو خاک اسیری
اما من میخوام نوازم
دوست دارم باغ بسازم
سبزی رو برات بیارم
اینجا رو از نو بسازم
باد و همراه ابرها
رودها و جویبارها
من فقط به خاطر تو
زندگی میارم اینجا