کوله بار


مرتضی

طاقت کشیدن بار تنم رو
دیگه این پاهای خستم ندارن
چشمای منتظر و مونده به راهم
لحظه های بی کسیمو می شمارن
تکیه گاه زندگیمو ساخته بودم
توی این دربدری تنها تو بودی
تو که با شعر قشنگ مهربونی
بهترین ترانه ها رو می سرودی
راه دور و شب تیره تن قبال پای خسته
چشمای مونده به راهم مثل فانوس شکسته
تن من یه کوله باره پر از درد شکستن
فرصتی نمونده باقی غیر گفتن و نشستن
غیر از این سایه خستم همدمی همسفری نیست
راهی شهر سکوتم از هیاهو خبری نیست
تن من یه کوله باره پر از درد شکستن
فرصتی نمونده باقی غیر گفتن و نشستن

کوله بار از آلبوم: بوی دیروز ۴۹