کعبه دلها


الهه

چو مجنون گیرم از، عاشقان نشانه کعبه
دل بشکسته را، می برم به خانۀ کعبه
شکایت می برم، از تو بر خدای تو
زان همه بلای تو، تا رسد او به دردم
در آن آشفتگی، با دلی شکسته تر
گریه ها کنم که در،اشک خود غرقه گردم
# # #
آنجا اگر، اشکی دود، بر دیدۀ، غمدیده ای، سیلی به پا نماید
آنجا اگر، آهی کشد، دلداۀ، افتاده ای، دود از فلک بر آید
# # #
در آن مدهوشی، من از خدا، خواهم تو را، عاشق کند، عاشق رسوا
چو در عاشقی، دیدی بلا، رو می کنی آنگه تو بر کعبۀ دل ها
چو مجنون گیرم از، عاشقان نشانه کعبه
دل بشکسته را، می برم به خانۀ کعبه
شکایت می برم، از تو بر خدای تو
زان همه بلای تو، تا رسد او به دردم
در آن آشفتگی، با دلی شکسته تر
گریه ها کنم که در،اشک خود غرقه گردم