کاش از اول


سیاوش قمیشی

تو کدوم کوهی که خورشید از تو دست تو میتابه
چشمه چشمه ابر ایثار روی سینه تو خوابه
تو کدوم خلیج سبزی که عمیق اما زلاله
مثل آینه پاک و روشن مهربون مثل خیاله
کاش از اول می‌دونستم که تو صندوقچه قلبت
کلیدی داری برای درهای همیشه بسته
کاش از اول می‌دونستم که تو دستای نجیبت
مرهمی داری برای زخم این همیشه خسته
تو به قصه‌ها شبیهی ساده اما حیرت‌آور
شوق تکرار تو دارم وقتی می‌رسم به آخر
تو پلی پل رسیدن روی گردابه تردید
منو رد می‌کنی از رود منو می‌بری به خورشید
کاش از اول می‌دونستم که تو صندوقچه قلبت
کلیدی داری برای درهای همیشه بسته
کاش از اول می‌دونستم که تو دستای نجیبت
مرهمی داری برای زخم این همیشه خسته
تو کدوم کوهی که خورشید از تو دست تو می‌تابه
چشمه چشمه ابر ایثار روی سینه تو خوابه
تو کدوم خلیج سبزی که عمیق اما زلاله
مثل آینه پاک و روشن مهربون مثل خیاله
کاش از اول می‌دونستم که تو صندوقچه قلبت
کلیدی داری برای درهای همیشه بسته
کاش از اول می‌دونستم که تو دستای نجیبت
مرهمی داری برای زخم این همیشه خسته
کاش از اول می‌دونستم که تو صندوقچه قلبت
کلیدی داری برای درهای همیشه بسته
کاش از اول می‌دونستم که تو دستای نجیبت
مرهمی داری برای زخم این همیشه خسته