نماز


داریوش

تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره
رنگ چشمای تو بارونو به یادم میاره
وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره
قهر تو تلخیه زندونو به یادم میاره

من نمازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه

تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون می زنه
تو همون خونی که هر لحظه تو رگ های منه
تو مثل خواب گل سرخی، لطیفی مثل خواب
من همونم که اگه بی تو باشه جون می کنه

من نمازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه
نفست شعر بلند بودنه
با تو بودن ، بهترین شعر منه

تو مثل وسوسه ی شکار یک شاپرکی
تو مثل شوق رها کردن یک بادبادکی
تو همیشه مثل یک قصه پر از حادثه ای
تو مثل شادی خواب کردن یک عروسکی

من نمازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه

تو قشنگی مثل شکل هایی که ابرا می سازن
گل های اطلسی از دیدن تو رنگ می بازن
اگه مردای تو قصه بدونن که اینجایی
برای بردن تو با اسب بالدار می تازن

من نمازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه
نفست شعر بلند بودنه
با تو بودن ، بهترین شعر منه