ناجی


شهره

تو چون سپیدهء سحر دمیدی
به شام من در عین نا امیدی
تو حرمت پاک مقدساتی
مژده ای و تازه به من رسیدی
اسم تو با خط درشت و زرین
سر در هر گنبد و بارگاهه
اسم تو رو هر کی به لب نیاره
مرتکب بزرگترین گناهه
مرتکب بزرگترین گناهه
عشق تو یک شروع بی نظیره
برای قصه های عارفانه
من نباید اسم تو رو میبردم
با این ترانه های عامیانه
با این ترانه های عامیانه
تو روح تازهء نوشته هامی
همسفر تمام لحظه هامی
تو اولین طلوع بی غروبی
تو علت تمام گریه هامی
همیشه پاک و عاری از گناهی
برای من همیشه تکیه گاهی
تو ناجی بزرگ و من غریبی
نا بلد و مونده سر دو راهی
نا بلد و مونده سر دو راهی
ناجی من تویی نجاتم ببخش
فرصت تجدید حیاطم ببخش
سینهء من خالی از عشق و امید
عشق و امیدی به بساطم ببخش
عشق و امیدی به بساطم ببخش
تو روح تازهء نوشته هامی
همسفر تمام لحظه هامی
تو اولین طلوع بی غروبی
تو علت تمام گریه هامی
همیشه پاک و عاری از گناهی
برای من همیشه تکیه گاهی
تو ناجی بزرگ و من غریبی
نا بلد و مونده سر دو راهی
نا بلد و مونده سر دو راهی