مهمانت کنم


دلکش

یک شب دلم خواهد که مهمانت کنم
از دیده بیگانه پنهانت کنم
نازت گشم
مستت کنم
مست و غزل خوانت کنم
همراز دل
دمساز دل همصحبت جانم کنم
نغمه برآرم بر سازی
مستانه خوانم آوازی در گوش تو گویم رازی
یک شب دلم خواهد که مهمانت کنم
از دیده بیگانه پنهانت کنم
چه میشود باری
که از ره یاری
قدم تو بگذاری
به دیده من
دیده به ره دارم
در این شب تارم
بیا تو ای یار رمیده من