من و شب


شهره

خیابون خیسه و تنها
من و شب راهی فردا
هیچ صدایی نیست تو گوشم
جز صدای خستهء ما
جز صدای خستهء ما
صدای خش خش برگا زیر پام زنگ زمستون
بهترین ترانمون بود صدای بارش بارون
توی دست سرد ناودون
من و تو که رهسپار روزای خوب بهاریم
باید این شبهای سردو هر دو پشت سر بذاریم
من و تو خسته ایم اما به هدف چیزی نمونده
رسیده به صبح صادق کسی که شبو سوزونده
تو بودی که به داد من رسیدی
وقتی که بی رفیق و تنها بودم
آفتاب گرمی شدی و تابیدی
به روز خاکستری و کبودم