ملکوت


رضا صادقی

برا قفلایی که بسته است
یه کلید،مونده تو مشتم
به جنون رسیده کارم
بس که فرصتارو کشتم
بازیه نور و صدا نیست
زندگی یه سرنوشته
یکی پیدا،یکی پنهون
مثل آدم و فرشته
بین موندن و نموندن
سهم آدما زمین شد
ما اسیر انتخابیم
خودمون خواستیم و این شد
فاصله فقط یه لحظه است
فاصله فقط یه نوره
گاهی از رگ به تو نزدیک
گاهی از تو خیلی دوره
اما اون عزیزه عالم
میل مهربونی داره
رد پاش رد فرشته است
مارو تنها نمی ذاره
مارو تنها نمی ذاره