ماه شب چهارده


شاهرخ

حیرون بشی ای دل ،الهی خون بشی ای دل
از دست تو فریاد ،پریشون بشی ای دل
به دنبال خودت من رو به سوئی کشوندی
عاشق شدیو خود رو به مقصد نرسوندی
هر دل می بینی یار داره
دلبرو دلدار داره
مو نسو غم خوار داره
جز دل نفرین شدهء من
جز دل نفرین شدهء من
ای دل گله ای ساز نکن
عاشقی آغاز نکن
خواهشه پرواز نکن
طاقت بیماری نداری
تاب گرفتاری نداری
حیرون بشی ای دل ،الهی خون بشی ای دل
از دست تو فریاد ،پریشون بشی ای دل
به دنبال خودت من رو به سوئی کشوندی
عاشق شدیو خود رو به مقصد نرسوندی
حیرون بشی ای دل ،الهی خون بشی ای دل
از دست تو فریاد ،پریشون بشی ای دل
به دنبال خودت من رو به سوئی کشوندی
عاشق شدیو خود رو به مقصد نرسوندی
هر دل می بینی یار داره
دلبرو دلدار داره
مو نسو غم خوار داره
جز دل نفرین شدهء من
جز دل نفرین شدهء من
ای دل گله ای ساز نکن
عاشقی آغاز نکن
خواهشه پرواز نکن
طاقت بیماری نداری
تاب گرفتاری نداری
حیرون بشی ای دل ،الهی خون بشی ای دل
از دست تو فریاد ،پریشون بشی ای دل
به دنبال خودت من رو به سوئی کشوندی
عاشق شدیو خود رو به مقصد نرسوندی
به دنبال خودت من رو به سوئی کشوندی
عاشق شدیو خود رو به مقصد نرسوندی