قصه


مرجان
ترانه سرا: روح انگیز بنیاد لو

تو اگه قصه بخوای دل پر غصه بخوای
همه شهر برات قصه میگن
قصه از این دل پر غصه میگن
پس بزار منم برات قصه بگم
بگم ای همدم من توی این دشت بزرگ که بهش دنیا میگن
چرا من مثل یک شب کور سیاه باید از نور گریزون باشم
یا چرا مثل یک زنبور نحیف باید از باد هراسون باشم
چرا پس دست نوازشگر باد خرمن زلف منو شونه نکرد
یا چرا شادی دنیای شما تو دل غم زده ام خونه نکرد
چرا من مثل یک خنیا گر پیر باید از دور زمان دور باشم
یا که چون شبنم پاکیزه صبح خالی از تابش یک نوری باشم
ببین ای همدم من
تو اگه قصه بخوای دل پر غصه بخوای
همه شهر برات قصه میگن
قصه از این دل پر غصه میگن
قصه از این دل پر غصه میگن

قصه از آلبوم: بوی دیروز ۴۴