قریق


ویگن

طوفان در دریا غوغا می کرد
بیدادی در کشتی ها می کرد
دست ناخدا بر آسمان
هراسان خدا خدا می کرد

آه
ناله های جانها
زاری و فغانها
می شکست آوای طوفان را

در میان آنها
دلداده ی رسوا
در قلب امواج طوفان زا
بی خبر دست و پا می زد
معشوقش را صدا می زد
آه

که ای عشق من لیلا لیلا
باز ا به سوی من باز ا
آه

طوفان در دریا غوغا می کرد
بیدادی در کشتی ها می کرد
دست ناخدا بر آسمان
هراسان خدا خدا می کرد

آه
در آن سوی دریا
گیسوان لیلا
گشته بود افشان به روی آب

آن سینه ی بازش
با یک جهان رازش
می پیچید اندر کام گرداب
بی خبر گویی از خوابش
عاشقی می داد آوازش
آه

که ای عشق من لیلا لیلا
آخر کجا رفتی باز ا
آه

آه
در آن سوی دریا
گیسوان لیلا
گشته بود افشان به روی آب

آن سینه ی بازش
با یک جهان رازش
می پیچید اندر کام گرداب
بی خبر گویی از خوابش
عاشقی می داد آوازش
آه

که ای عشق من لیلا لیلا
آخر کجا رفتی باز ا
آه

آه