قایق کاغذی


ابی لیتلز

قایق کاغذی رو آب داره میره
من نگاهش میکنم و گریه‏م میگیره
قایق کاغذی میره و میدونم
که برای گریه کردن دیگه دیره
برای گریه کردن دیگه دیره
زندگیم کتاب مثنوی نبوده
من از اون روزی که دنیا رو شناختم
زندگیم یه تیکه کاغذ پاره بوده

که ازش یه قایق کاغذی ساختم
ازش یه قایق کاغذی ساختم
چی برام مونده که با دست محبت
روی سینه‏ بفشارم عشق و شادی
چی برام مونده به جز اشک ندامت
که به چشم خشک من تو هدیه دادی