فردای تنهائی


محمد اصفهانی

امام علی

گذر دارد زمان بر جاده شب سوگوار امشب
مه از غم کرده روی خویش پنهان در غبار امشب
نسیم مویه گر در گوش نخلستان چه می گوید
دو تا شد پشت چرخ از سوگ ان یکتا سوار امشب
چه افتاده است یا رب در حریم گنبد گردون
که می ریزند انجم اشک حسرت در کنار امشب
بنال ای همنوا با من سرشک از دیده جاری کن
که خون می گرید از این قصه چاه راز دار امشب
علی در چاه غم فریاد زد تنهایی خود را
شنو پژواک ان را از برای شام تار امشب
بنال ای همنوا با من سرشک از دیده جاری کن
که خون می گرید از این قصه چاه راز دار امشب.