غلام قمر


ترانه سرا: مولانا
داریوش

من غلام قمرم, غیر قمر هیچ مگوی
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگوی

سخن رنج مگوی, جز سخن گنج مگوی
و از این بی خبری رنج مبر , هیچ مگوی

دوش دیوانه شدم , عشق مرا دید و بگفت
آمدم , نعره , مزن , جامه مدر , هیج مگوی

گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم
گفت آن چیز دگر نیست , دگر هیچ مگوی

من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی , جز تو به سر هیچ مگوی

گفتم این روی فرشته است عجب یا بشر است
گفت این غیر فرشته است و بشر هیچ مگوی

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت میباش چنین زیر و زبر هیچ مگوی

ای نشسته تو در این خانه پر نقش خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو

من غلام قمرم, غیر قمر هیچ مگوی
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگوی