غربت


فرشید امین

می دونی که تازگی ها ، دوری تو سخته برام
اینم از کار زمونه
آخه محتاج دل من ، دیگه طاقت نداره
طفلکی خیلی جوونه
می دونی تازگی ها غم در به در کوچه به کوچه
سر راه من نشسته
این روزها هرجا که می رم یکی با سنگ دورویی
زده قلبمو شکسته
دل پوسیده ی من غلت می زنه تو خاک و خون
تو دیگه نده فریبم
توی غرقابه ی غربت ، منو از خودت نرون
من به عشق تو شریفم
*****
می دونی شب که میاد ، لالایی می گم واسه دل
بلکه خوابتو ببینه
می دونی عاشق تو رفته به سرحد جنون
غصّه ی منم همینه
مثل پروانه ی خاکی به من و به شعله بی تاب
دل به فانوس تو بسته
توی این داغ ولایت دم به دم هر صبح و هر شب
سر راه تو نشسته
دل پوسیده ی من غلت می زنه تو خاک و خون
تو دیگه نده فریبم
توی غرقابه ی غربت ، منو از خودت نرون
من به عشق تو شریفم
*****
دل پروانه چه باکی ، به من و به شعله بی تاب
دل به فانوس تو بسته
توی این داغ ولایت دم به دم هر صبح و هر شب
سر راه تو نشسته
دل پوسیده ی من غلت می زنه تو خاک و خون
تو دیگه نده فریبم
توی غرقابه ی غربت ، منو از خودت نرون
من به عشق تو شریفم
دم تو گرم که چقدر ساده ای ناز مهربون
من تو این دنیا غریبم
آب چشمه ت چه تمیزه چه زلاله چه روون
من مثل خودت نجیبم