عرض کردم


شهره

عرض کردم عاشقم
فرمود کیست
عرض کردم دل اسیر الفتیست
فرمود کیست
عرض کردم گفتنش بی حرمتیست
بنده بی تقصیر و این دل مدعیست
فرمود کیست
عرض کردم آشناست
گر چه عشقی نا به جاست
آنکه گفتم عشق ماست
وای بر مناو شماست
وای بر مناو شماست
عاشقم من عاشقم
باور که شاید عشق نیست
جان نثارم جان نثار
شرمنده از این عاشقی ست
خنده ای فرمود و گفت
با دل ما در نیفت
ما ز بخشش گفته ایم
ترک این دل گفته ایم
عاشق دیوانه ما کم داشتیم
ما تو را عاقل بسی پنداشتیم
عرض کردم عاشقم
فرمود کیست