سزاوار


گوگوش

خواب تو، بیدار توام
فقط سزاوار توام
حافظ اسرار توام
بخوان که تکرار توام
باد به خانه می‌رسد
گل به جوانه می‌رسد
هق‌هق شبْ‌ترانه‌ها
به عاشقانه می‌رسد
تو ای خود صدا
صدا بزن مرا
ببین دل مرا
بزن به دریا
من که بریده از من‌ام
در عطش رسیدن‌ام
به تو چرا نمی‌رسم؟
چرا؟ چرا نمی‌رسم؟
بخوان مرا به‌نام عشق
بخوان مرا به‌نام تو
این‌همه شعر ناتمام
تمامه از تمام تو
دل‌ام ترانه‌خوان تو
زبان بی‌زبان تو
بی‌تو و با توام هنوز
دربه‌در نشان تو
تو ای خود صدا
صدا بزن مرا
ببین دل مرا
بزن به دریا
من که بریده از من‌ام
در عطش رسیدن‌ام
به تو چرا نمی‌رسم؟
چرا؟ چرا نمی‌رسم؟
تو ای خود صدا
صدا بزن مرا
ببین دل مرا
بزن به دریا
من که بریده از من‌ام
در عطش رسیدن‌ام
به تو چرا نمی‌رسم؟
چرا؟ چرا نمی‌رسم؟
تو ای خود صدا
صدا بزن مرا
ببین دل مرا
بزن به دریا
من که بریده از من‌ام
در عطش رسیدن‌ام
به تو چرا نمی‌رسم؟
چرا؟ چرا نمی‌رسم؟