سراب


عارف

چیه این خون که تو رگ های منه؟
چیه این غم که رو لب های منه؟
چیه این سکوت بیجا که لبام
نمی خواد با کسی حرفی بزنه؟
دنیامون مثل سرابه آدما
آرزو نقش بر آبه آدما
دیو غصه باز نشسته روبروم
هرچی حرفه گره خورده تو گلوم
رو لیوان جای لبات به من میگن
حیف از این عمری که تو کردی حروم
وقتی چشمام جاتو خالی می بینه
دلم از جا کنده میشه تو سینه
دل من هوای گریه می کنه
وقتی تنهایی کنارم میشینه
دنیامون مثل سرابه آدما
آرزو نقش بر آبه آدما
دیو غصه باز نشسته روبروم
هرچی حرفه گره خورده تو گلوم
رو لیوان جای لبات به من میگن
حیف از این عمری که تو کردی حروم
با تو بودم بی تو مردم می دونم
چوب سادگیمو خوردم می دونم
ولی با خنده سراغم اومدی
روز و دست شب سپردم می دونم