دل مرده


داریوش

میدونم یه روزی دل من می میره
خورشید عشقمو اون بالا ها سایه میگیره
رنگ تاریکی گرفته قصه و افسانه ی من
رنگ شادی را ندیده این دل دیونه من
اشک میریزم روز وشب مثل ابرهای بهار
مانده از تو پیش من تار مویی یادگار
قلب من خاموش و غمگین چون غروب یک ستاره
گریه ام از دست جدایی مثل ابری پاره پاره
همچو ورغی پر شکسته تو قفس تنها نشسته
در غروبی بی ترانه مانده ام بی اب و دانه
میدونم یه روزی دل من می میره
خورشید عشقمو اون بالا ها سایه میگیره
رنگ تاریکی گرفته قصه و افسانه ی من
رنگ شادی را ندیده این دل دیونه من