دختر کولی


مرضیه

دختر کولی در دل شب
دست به چنگ و نغمه به لب
همچو شراری نرم و سبک
در میان بزم طرب
چون شرابی گرم و گیرا سر به سر آتش
بی شکیب و دامن افشان همچو طوفان سرکش
سایه ی او روی صحرا زیر نور ماه
همچو دودی گشته لرزان در میان آتش

دختر کولی در دل شب
دست به چنگ و نغمه به لب
همچو شراری نرم و سبک
در میان بزم طرب
چون شرابی گرم و گیرا سر به سر آتش
بی شکیب و دامن افشان همچو طوفان سرکش
سایه ی او روی صحرا زیر نور ماه
همچو دودی گشته لرزان در میان آتش

گر از چشمش میریزد
باده ی عشق و مستی
بر جهان بخشد هستی
گر لبهایش میخواند نغمه ی شور و شادی
میدهد بر دل مستی
چو لبش به نوا شکفد
ز نوا دل ما شکفد
ز صفا رخ او چو گلی
که سحر به صفا شکفد
چون کولی دل من در صحرا
سرگردان شده در این دنیا

دختر کولی در دل شب
دست به چنگ و نغمه به لب
همچو شراری نرم و سبک
در میان بزم طرب
چون شرابی گرم و گیرا سر به سر آتش
بی شکیب و دامن افشان همچو طوفان سرکش
سایه ی او روی صحرا زیر نور ماه
همچو دودی گشته لرزان در میان آتش

دختر کولی در دل شب
دست به چنگ و نغمه به لب
همچو شراری نرم و سبک
در میان بزم طرب
چون شرابی گرم و گیرا سر به سر آتش
بی شکیب و دامن افشان همچو طوفان سرکش
سایه ی او روی صحرا زیر نور ماه
همچو دودی گشته لرزان در میان آتش

آه از چشمش میریزد
باده ی عشق و مستی
بر جهان بخشد هستی
گر لبهایش میخواند نغمه ی شور و شادی
میدهد بر دل مستی
چو لبش به نوا شکفد
ز نوا دل ما شکفد
ز صفا رخ او چو گلی
که سحر به صفا شکفد
چون کولی دل من در صحرا
سرگردان شده در این دنیا
چون کولی دل من در صحرا
سرگردان شده در این دنیا