داد غریبی


ویگن

غریبی سخت مرا
غریبی سخت مرا
دل گیر دارهء
غریبی سخت مرا
دل گیر دارهءفلک بر گردنم زنجیر داره
فک از گردنم فک از گردنم
زنجیر بردارکه غریبی با دلم زنجیر داره
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از اون پرسم
از اون پرسم
که این چون است و آن چون
یکی را داده ایی
یکی را داده ایی
صد ناز نعمت
یکی را یکی را
آلوده در خون
بهارونم رسد
جوانیم هم جوانیم هم
بود نگذشت
سر قبرم سر قبرم
جوانان لاله روی
زمین که بهرشان باید به گل گشت
تن محنت کشیده
تن محنت کشیده
دارم خدایا
دل حسرت کشیده
دل حسرت کشیده
دارم خدایا
زشوق مسکن
زشوق مسکن
داد غریبی
زسینه آتش دارم خدایا