کجایی رفته ای توای امیدم که از حال من خبر نداری
کجایی رفته ای توای نازنین که بر عاشقان گذر نداری
اگرچه که رفته ای چون بهارم خیالت نشسته در بر من
اگرچه که رفته ای از کنارم هوای تو مانده در سر من
جای تو خالی که
برقصی پرشور
بدرخشی چون نور
تو در این خانه
جای تو خالی که
بنازت هر سو
بفشانی گیسو ز سر شانه
بی تو غمگینم
که نباشد هرگز
به لب این گلها
خنده های تو
گر خانه ی من چون گلستان باشد
به خدا ننچینم گل به جای تو
کجا رفته ای تو ای امیدم که از حال من خبر نداری
کجایی رفته ای توای نازنین که بر عاشقان گذر نداری
اگرچه که رفته ای چون بهارم خیالت نشسته در بر من
اگرچه که رفته ای از کنارم هوای تو مانده در سر من
جای تو خالی که بخشی بر ما
می گلدونها از لب پیمانه
در شام مستی بگشایی گیسو
که ببندی پای من دیوانه