تمنا


گیتی

عاقبت از بام من پر زدی چون کبوتر
بی خبر از من رفتی سوی دیار دیگر
رفته از سر مستی ام جام صبرم شکسته
سایه ای از رنج و غم روی دلم نشسته
ای سراپا شور و غوغا از تو دارم این تمنا
یا فزون کن مستی ام را یا بسوزان هستی ام را
بی تو نسل بی ثمر بی تو نقش سرابم
بی تو در دریای غم سرگشته چون حبابم
از سفر باز آ که من خسته از انتظارم
به خدا این بی مهری از تو باور ندارم
ای سراپا شور و غوغا از تو دارم این تمنا
یا فزون کن مستی ام را یا بسوزان هستی ام را