برگ خزان


ویگن

سر کنم ای برگ خزان ، با تو قصه ای کهن ‏
در این قصه کهن نکته ای بود نهان که بسوزد دل من ‏
ناله ها ای برگ خزان خیزد از نهاد من ‏
بر خاک افتادی و کس پی همدری تو نکند رو به چمن ‏
تو همچون من ، چهره ای افسرده داری ‏
تو همچون من ، بی نصیب و خواری ‏
سر کنم ای برگ خزان ، با تو قصه ای کهن ‏
در این قصه کهن نکته ای بود نهان که بسوزد دل من ‏
تو همچون من ، چهره ای افسرده داری ‏
تو همچون من ، بی نصیب و خواری ‏
بی نصیب و خواری