از خود گذشته


اندی

از خود گذشتم تا که تو از پیچ وخمها بگذری
لب بستم از گلایه تو از سر غمها بگذری
گوشه گرفتم تا که تو با دنیا دم ساز بشی
پایان گرفتم تا که تو دوباره آغاز بشی
درد من بودی وهمدرد نبودی
راهه من بودی و همراه نبودی
غم من بودی تو غمخوار نبودی
عشق من بودی وفادار نبودی
اشک شدم در پشت برکه غصه ها پنهون شدم
خشک شدم در شوره زار سینه ها زندون شدم
پرم شکست تا اینکه تو معنی پرواز شدی
غمم ترانه شدم که تو نغمه وآواز شدی
درد من بودی وهمدرد نبودی
راهه من بودی و همراه نبودی
غم من بودی تو غمخوار نبودی
عشق من بودی وفادار نبودی...