آخه بیکسی


شادمهر عقیلی

گاهی وقتها که می خوام به یاد تو گریه کنم
اشک بی کسی من گونه هامو می سوزونه
تا میاد خنده ای رو لبهای من جون بگیره
یاد چشماتروی لبخند منو می پوشونه
جای خالیت مثل یه خار توی چشمام می شینه
کور میشه انگاری بی تو دنیا رو نمی بینه
در و دیوارای خونهاز تو داره صد نشونه
گلهای باغچه می گیرن از فراق تو بهونه
کاش میشد با مهربونی پر کنیم فاصله ها رو
من می خوام اما چه فایده دل تو نامهربونه
من که چون شمیم شامم حال تو افروختم
هر چه کردی با دلم از شکوه لب را دوختم
روز و شب بوده دعای من سلامت بودنت
پس چرا آتش شدی از شعله هایت سوخت