آئینه در آئینه


عارف

مژده بده! مژده بده!
مژده بده! مژده بده! یار پسندید مرا
یار پسندید مرا
سایه ی او گشتم و او
سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا
برد به خورشید مرا
جان دل و دیده منم
جان دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم
یار پسندیده منم، یار پسندید مرا
یار پسندید مرا
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من
آینه در آینه شد دیدمش و دید مرا
دیدمش و دید مرا
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز
کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا
خم شد و بوسید مرا
هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم
هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم
بانگ لکن هند رسد از مه و ناهید مرا
از مه و ناهید مرا