Zahre Jodaie


Hayedeh

ندانم ندانی کجایم کجایی کجایی
گمونم به کام تو هم ریخته زهر جدایی جدایی
بگو سر به بستر تو هر شب به غربت میگذاری میگذاری
بگو که تو هم مثل من همزبونی نداری نداری
بگو که تو هم روزها را بهر مردن میشماری میشماری
میدونم تو هم هیچ امیدی به دیدار دیگر نداری نداری
مثل مردن میمونه از همه کس دل بریدن
حتی بدتر ز مردن عزیزا رو ندیدن ندیدن
ندیدن دل بریدن
ندیدن ندیدن ندیدن دل بریدن
از بس که غم به سینه من
از بس که غم به سینه من بستی راه را
دیگر مجال آمد و شد نیست آه را
عزیز من
مثل مردن میمونه از همه کس دل بریدن
حتی بدتر ز مردن عزیزا رو ندیدن ندیدن
ندیدن دل بریدن
ندیدن ندیدن ندیدن دل بریدن
ندیدن ندیدن ندیدن دل بریدن