Yousef Kanan


Lyrics by: Masoud Fardmanesh
Sattar

یوسفم بستم دگر بار سفر
یوسفم کنعان نمیخواهم دگر
بر ذلیخایی دگر دل دلده ام
از هوای عشق تو افتاده ام
از هوای عشق تو افتاده ام
در دل افسانه ها جانانه ام را یافتم
آتشی بودم من و پروانه ام را یافتم
ای که از ما دل بریدی و به دنیا باختی
رفتی و با رفتنت دنیای ما را ساختی
ای خدای دل ببین اکنون به کفر افتاده ام
من ذلیخایی دگر را در دلم جا داده ام
با من عاشق تو بد کردی ز یادم میرود
من دعا کردم خدا هم از گناهت بگذرد
من دعا کردم خدا هم از گناهت بگذرد
یوسفم بستم دگر بار سفر
یوسفم کنعان نمیخواهم دگر
بر ذلیخایی دگر دل دلده ام
از هوای عشق تو افتاده ام
از هوای عشق تو افتاده ام
میروم در قعر چاهی من سفر
تا نماند از من یوسف خبر
من به عشق روشنایی می روم
من بدنبال رهایی میروم
من بدنبال رهایی میروم
یوسفم بستم دگر بار سفر
یوسفم کنعان نمیخواهم دگر
بر ذلیخایی دگر دل دلده ام
از هوای عشق تو افتاده ام
از هوای عشق تو افتاده ام
تو هنوز اندر غم و اندر خم یک کوچه ای
من هزاران کوره راهو راه را طی کرده ام
از حقیقت می گریزی و زمن بیگانه ای
من بدنبال حقیقیت چاه را طی کرده ام
آنقدر آسان نبود گر تو حقیقیت داشتی
عاشقی بودم من و دیوانه ام پنداشتی
یوسفم من عاقبت از عشق کنعان سوختم
زندگی دادم بسی تا درس عشق آموختم
زندگی دادم بسی تا درس عشق آموختم
یوسفم بستم دگر بار سفر
یوسفم کنعان نمیخواهم دگر
بر ذلیخایی دگر دل دلده ام
از هوای عشق تو افتاده ام
از هوای عشق تو افتاده ام