Valayat


Dariush

ای همه شعر و حكایت ای بزرگ ای بی نهایت
ای همه دار و ندارم اعتبارم ای ولایت
گریه هام تو خنده هام تو گفتنم تو خواستنم تو
وقت زادن پیرهنم تو وقت مردن كفنم تو
پیش تو دریا حقیره حتی این دنیا حقیره
كی می تونه از تو باشه اما دور از تو بمیره
من عاشق كی می تونم لایق خاك تو باشم
من كه میمرم اگه كه یه روزی از تو جدا شم
لایق عشق تو یك روز كمونو گذاشت تو جونش
اما باز پیش تو كم بود عشق آرش با كمونش
ای همه شعر و حكایت ای بزرگ ای بی نهایت
ای همه دار و ندارم اعتبارم ای ولایت
گریه هام تو خنده هام تو گفتنم تو خواستنم تو
وقت زادن پیرهنم تو وقت مردن كفنم تو
اگه تو بخواهی از من جرات و نفس می گیرم
از صدام یه تیر می سازم یه كمون به دست می گیرم
حتی با دست بریده از صدام یه تیر می سازم
اگه تو بخواهی از من حتی جونمو می بازم