Tasnif Bedroud


Salar Aghili

دگر مرا صدا مکن
مرا ز جام باده ام جدا مکن
که جام من به من جواب می دهد
به من کلید شهر خواب می دهد
درون خوابهای من
تویی و دستهای مهربان
تویی و عهدهای استوار
و هر چه هست عاشقانه پایدار
برو مرا صدا مکن
ز کوچه خوابهای سایه پرورم
دگر مرا جدا مکن
صدا مکن
چو سایه بگذر ازسرم
مرا ز سایه های دوستی سوا مکن
چه حاصلی ز شمعهای بی فروغ
ز خنده ها
ز بوسه ها
چه حاصلی ز گفته های سر به سر دروغ ؟
تو از روندگان راه عشق نیستی
تو نیستی ز دل شکستگان
بگیر راه خویش
تن رها کن از بلا
چو من دل رمیده بلا مکن
تن به سلامتت به درد مبتلا مکن
مرا به قصه های کودکانه در شبان هول
جدا مکن ازین غم قدیم
ازین غم ندیم
صدا مکن
دگر ترانه سر در این شبان دیر پا مکن
به خواب نازنین من به خواب ناز
که من تمام شب نخفته ام
تمام شب به جام و جان
جز این سخن نگفته ام
وفا کن ای دل جفا کشیده باز
ولی وفا بیار بی وفا مکن