Taghas


Mohsen Yeganeh

چرا امروزم مثل دیروز و فرداست
این چه تقدیر سیاهیه خدایا
بذارین سوال و از خودت بپرسم
این تقاص چه گناهیه خدایا
با توام آی روزگاری که گرفتی از دل ساده ی من دل خوشیاشو
فکر کنم من و تو من بعد بی حسابیم
آی زمونه بیا بی خیال ما شو
چرا اون ابر سیاه بی کسی
سایه هاش رو بخت تیره ی منه
چرا جز دلتنگی و دلواپسی
در خونمو کسی نمی زنه نمی زنه
این روزای بد بیاری که همیشه واسه من
مثل یه شهر تاریک و سرده
اگه یک روزم بخواد بره از اینجا
از همون راهی که رفته بر می گرده
دیگه هیچ چیزی ازم نمونده دنیا
جز همین جونم که مونده کف دستت
این که چیزی نیست دیگه ته مونده هاشه
همینم بگیرش از من ناز شصتت
چرا اون ابر سیاه بی کسی
سایه هاش رو بخت تیره ی منه
چرا جز دلتنگی و دلواپسی
در خونمو کسی نمی زنه نمی زنه