Shab Ashegh


Homeira

با تو و عشقت به وفا نشستم
دل به امید دیدن تو بستم
از تو در این مستی دروغ شنیدم
مهر و وفا از تو و کس ندیدم
داره من رو داغون می‏کنه این عجب عشقیه
قلبم رو بیرون می‏کنه این عجب عشقیه
با های های گریه به شب رسیدم
به آرامی تو پوست شب خزیدم
شب تا سحر ستاره رو شمردم
رو سینه شب به آرومی سپردم
داره من رو داغون می‏کنه این عجب عشقیه
قلبم رو بیرون می‏کنه این عجب عشقیه
عشق تو رو به کنج دل نشوندم
به گوشه پنهون دل کشوندم
تو این خونه با سوز دل نشستم
از غم عشقت زجهان گسستم
داره من رو داغون می‏کنه این عجب عشقیه
قلبم رو بیرون می‏کنه این عجب عشقیه