Sarnevesht


Lyrics by: Parviz Vakili
Viguen

درسكوت تیره شب می برم نام تو بر لب
با دل دیوانه خویش سوزم من در آتش تب
روزگاران گذشته زنده گردد درخیالم
همدم شبهای تارم می كند شوریده حالم
من اسیر روزگارم روزگار سرد و تارم
كی سر آسوده یك شب روی بالین می گذارم
كس نباشد غمخوار من جز نو ای گیتار من
آشنایی با دل من با دل بی حاصل من گاه
از او می گریزم گاه باز آیم به سویش
گاه در تنهایی سرد دل نماید آرزویش
گاه از او می گریزم گاه باز آیم به سویش
گاه در تنهایی سرد دل نماید آرزویش
نیمه شب درخلوت ناز خسته و مات و خموشم
یاد معشوق فسونگر می رباید عقل و هوشم
از فسون آرزوها آرزوهای جگرسوز
در شب تنهایی خویش می نشینم تا شود روز